ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/
ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/


مادر به اندازه کافی خوب

مدرس دوره : ستاره حمیدی - متخصص روانشناسی

محل برگزاری : خانه فرهنگ شماره 2 شرکت ملی نفت ایران

زمان : پنجشنبه 17 /11 /1398

کودک را با احساس خشم آشنا کنید


کودک را با احساس خشم آشنا کنید

بهترین روش برای پیشگیری از اختلالات روانی در کودکان، واکنش مناسب والدین به عصبانیت و خشم کودک است.


ستاره حمیدی؛ کارشناس ارشد روانشناسی

 



خشم یک هیجان طبیعی و اجتناب‌ناپدیر در زندگی آدمی است. متاسفانه برخی افراد خشم را هیجانی منفی تلقی کرده و بروز آن را مورد سرزنش قرار می‌دهند. از زمان تولد، خشم و عشق درون کودک وجود دارد. متاسفانه بسیاری از والدین بروز خشم را در فرزندان خود مورد سرزنش قرار داده و آن را امری ناپسند قلمداد می‌کنند.

سرزنش والدین را می‌توان به وضوح از سال‌های اولیه رشد کودک مشاهده کرد. به عنوان مثال ممکن است کودک در چند سال اولیه رشد به هر دلیلی عصبانی شده و عصبانیت خود را بروز دهد. به طور مثال، ممکن است کودک برای نگه داشتن اسباب‌بازی‌هایش و تقسیم نکردن آن با کودکان دیگر، کنار مادر ماندن، زمان بیشتری را در پارک گذراندن و یا هر دلیل دیگری خشمگین شود. در این دوران است که وی براساس واکنش والدین خود، مخصوصا مادر، می‌آموزد چگونه خشم خود را بروز داده و یا از ابراز آن اجتناب کند. 

نقش والدین 

بسیاری از والدین به کودکان می‌آموزند خشم هیجانی منفی است که باید از آن دوری کرده و ابرازش نکنند و هر بار که کودک دچار این هیجان می‌شود، وی را مورد بازخواست، تنبیه و یا سرزنش قرار می‌دهند. در این مواقع، والدین با گفتن جملاتی از قبیل: «دیدی عصبانی شدی مامان رو اذیت کردی»، «با عصبانیت روز همه رو خراب می‌کنی»، و «پسر یا دختر خوب عصبانی نمی‌شه» کودک را مورد سرزنش قرار می‌دهند.

احساس گناه در کودکان 

با این جملات کودک متوجه می‌شود خشم او آسیب‌رسان است و تمام تلاش خود را می‌کند تا از ابراز این هیجان فطری جلوگیری کند که طبیعتا غیرممکن می‌باشد. آنچه بعد از سرزنش والدین اتفاق می‌افتد، چیزی نیست به جز ایجاد احساس گناه در کودکی که با رفتار خود موجب رنجش خاطر اطرافیان شده است.

احساس گناهی که کودک توان هضم آ‌ن را نداشته و برای اجتناب از این احساس گناه غیرقابل تحمل به دنبال روش‌های متفاوتی می‌گردد، به مرور زمان این روند بذر اختلالات روانی و رفتاری را در کودکان می‌پاشد. کودکانی که در بهترین حالت نمی‌دانند در زمان بزرگسالی چگونه با خشم خود کنار بیایند، چگونه عصبانیت خود را ابراز کنند و همیشه از این احساس درونی‌ خود می‌هراسند که مبادا عصبانی شوند و موجب آزار اطرافیان گردند، تبدیل به بزرگسالانی ناآرام می‌شوند.

پیشگیری از اختلالات روانی کودکان 

بهترین روش برای پیشگیری از اختلالات روانی در کودکان، واکنش مناسب والدین به عصبانیت و خشم کودک است. هرچه رفتار والدین مناسب‌تر باشد، کودک خشم کمتری را تجربه خواهد کرد و بالطبع احساس گناه کمتری خواهد داشت. به عنوان مثال زمانی که کودک از مادر عصبانی می‌شود که چرا اسباب‌بازی مورد علاقه‌اش را تهیه نکرده و با مادر با خشونت برخورد می‌کند، مادر باید به او بفهماند که خشم او آسیب‌رسان نیست. بهتر است کودک با احساس خشم آشنا شود، نه اینکه آن را سرکوب کرده و نادیده بگیرد.

سه جمله طلایی 

مادر در یک مرحله می‌تواند این کار را با سه جمله انجام دهد با لبخند بگوید: «وای وای وای چرا عصبانی شدی؟ از مامان ناراحتی؟ بیا با مامان حرف بزن. ما با هم آشتی هستیم یا ما با هم دوست هستیم.»

1- چرا عصبانی شدی: توجه دادن کودک به علت و احساس خشم و عصبانیت او.

2- از مامان ناراحتی: توجه دادن کودک به احساس ناراحتی و ناکامی که دچار آن شده است.

3- آشتی آشتی: مادر با این جمله به کودک می‌فهماند که خشم او آسیب‌رسان نیست.

در واقع مادر، کودک خود را با احساسات و هیجاناتش آشنا کرده و ذهن او را آرام می‌سازد. دیگر کودک از خشم خود نمی‌هراسد و نگران نخواهد بود که خشمش به دیگران آسیب می‌رساند و به دنبال آن هیچ سرزنش و احساس گناهی نخواهد داشت. در واقع احساس گناه تبدیل به احساس همدلی در کودک می‌شود.

با این روش، کودک یاد می‌گیرد همان‌طور که مادر با او همدلی کرده است، در بزرگسالی با دیگران همدلی کرده و هیجانات آنان را درک نماید. توان همدلی از این کودکان، بزرگسالانی پخته و آگاه نسبت به عواطف‌شان می‌سازد.


دنیای سلامت 6 دی 1395 - سایت زندگی آنلاین

تکنیک جدول تربیتی کودکان

تکنیک جدول تربیتی کودکان



والدین خوب به مادران و پدرانی گفته نمی شود که تمامی نیازهای فرزندانشان را برآورده نمایند

ستاره حمیدی؛ کارشناس ارشد روانشناسی

 

بی‌شک همه والدین خواستار تربیت و آموزش مناسب فرزندانشان هستند و دستیابی به این هدف از اولویت‌‌های زندگی مادران و پدران می باشد. آنان به خوبی می دانند تربیت صحیح، آینده فرزندانشان را تحت تاثیر قرار خواهد داد، در دنیای مدرن حجم اطلاعات وارده مناسب و نامناسب از طریق رسانه‌‌های مجازی و غیر مجازی کنترل والدین را بر فرزندان کمتر نموده و آزادی عمل بیشتری به کودکان می‌‌دهد. در کنار تمامی دغدغه‌‌های والدین یکی از مواردی که سبب تنش بین والدین و کودکان می‌‌شود عدم فرمانبردای و بی نظمی کودکان است.

 از بدو تولد نوزاد دنیا بر نیازهای وی می‌‌چرخد می‌‌آموزد که چگونه با توجه به ناتوانی‌‌هایی که دارد توجه والدین را جلب کرده و به خواسته‌‌های خود دست یابد نیازی که ذاتی و وابسته به بقاء نوزاد است. با افزایش سن، کودک باید بیاموزد دیگر آن نوزاد ناتوان نیست که نیازهایش بصورت نامحدود توسط والدین برطرف گردد و باید برای دستیابی به خواسته‌‌هایش تلاش کند و مسئولیت اعمال خود را بر عهده گیرد.

والدین خوب به مادران و پدرانی گفته نمی شود که تمامی نیازهای فرزندانشان را برآورده نمایند والد خوب کسی است که می‌‌داند چه زمانی فرزندش را ناکام کرده و به او بیاموزد در دنیایی زندگی می‌‌کند که باید با ناکامی‌‌ها سازگارانه مواجه شود. والدین باید به کودک خود بیاموزند که برای دستیابی به خواست‌‌هایش باید بهایی بپردازد تا به آنچه که شایسته اش هستند دست یابد بدین منظور روانشناسان راهکارها و تکنیک‌‌های متفاوتی را به والدین عرضه می‌‌کنند.

یکی از این تکنیک‌‌ها که می‌‌تواند کودکان را مسئول و سازگار با محیط پرورش کند تکنیک ژتون دهی و یا تشویق است که نام‌‌های متفاوتی برای آن در نظر گرفته می‌‌شود می‌‌توان آن را تکنیک جدول ستاره‌‌ها و یا نشانه‌‌ها نیز نامید. جدول مذکور سبب فرمانبری بیشتر کودکان از والدین شده و به آنان قانونمندی و مسئولیت پذیری را می‌‌آموزد در ضمن یاد می‌‌گیرند که چگونه با تلاش خود به خواسته‌‌هایشان دست یابند. این جدول قوانینی دارد که باید توسط والدین رعایت شود.

نحوه تهیه جدول ستاره‌‌ها یا نشانه‌‌ها 

ابتدا یک دفتر و یا یک مقوا به صورت ردیف‌بندی شود و در هر ردیف تمامی خواسته‌‌های والدین از کودک به ترتیب ذکر شود. باید خواسته‌‌های کودک به صورت شفاف و جزئی نوشته شود، نباید فراموش شود خواسته‌‌های کودکان نیز باید مد نظر قرار گیرد. در ابتدا تمام خواست‌‌های کودک حذف شده و دریافت آن منوط به گرفتن امتیاز ‌باشد حتی در موارد بسیار جزئی. والدین قراردادی با کودک می‌بندند که در ازای دریافت تعداد معینی از ستاره‌‌ها یکی از خواست‌های کودک مرتفع می‌شود.

باید کودکان برای رسیدن به خواست‌‌هایشان تلاش کنند تا ستاره بدست آوردند به عنوان مثال با بدست آوردن 5 ستاره کودک می‌‌تواند برنامه مورد علاقه خود را ببیند و با دوستان خود بازی کند. باید قوانین شفاف و جزئی باشد به عنوان مثال به کودک گفته نشود «اگر مرتب باشی یک ستاره می‌‌گیری» باید به وی گفته شود «اگر هر روز صبح تخت خود را مرتب کنی و اسباب بازی‌‌هایت را جمع کنی یک ستاره می‌گیری» دقت شود تعداد خواسته‌‌های ذکر شده در یک قانون نسبت به سن کودکان کاهش یابد به کودک سه ساله فقط یک قانون در جمله گنجانده شود همانند «اگر هر روز اسباب بازی‌‌هایت را جمع کنی هر روز یک ستاره می‌‌گیری و اگرتعداد ستاره‌‌ها به 5 عدد برسد می‌‌توانی برنامه مورد علاقه‌ات را ببینی» با این روند کودک با انجام هر عمل و رفتار در جدول یک ستاره می‌‌گیرد. مواردی که باید در این حین والدین مد نظر قرار دهند بدین شرح است:

برای انجام ندادن رفتارهای منفی پاداش تعیین نشود به عنوان مثال به جای " اگر حرف بد نزنی یک ستاره می‌‌گیری "بلکه گفته شود " به دلیل اینکه امروز بسیار مودب بودی یک ستاره خواهی گرفت".

ژتون دهی با رشوه دادن یکی نشود با اگر و اما همراه نباشد به عنوان مثال  به جای"اگر پسر خوبی باشی برایت اسباب بازی می‌خرم" بهتر است اینگونه ذکر شود " شما اسباب بازی دوست داری و برای بدست آوردن آن باید 3 عدد ستاره داشته باشی و برای بدست آوردن سه ستاره باید از قوانین ( قوانین جزئی) پیروی کنی".

هنگامی که به کودک ستاره داده می‌‌شود باید با شور وشوق انجام پذیرد به عنوان مثال با خوشحالی و خنده به کودک گفته شود " شما امروز رختخواب خود را مرتب کرده ای و برای همین یک ستاره دریافت می‌‌کنی بیا با هم برویم و یک ستاره یا برچسب برداریم و آن را در جدول با کمک هم بچسبانیم " با این ترفند کودک توجه بیشتری به جدول نشان می‌دهد و تلاش بیشتری برای بدست آوردن ژتون می‌کند و تلاش می‌کند خواسته‌‌های والدین را انجام دهد تا به خواسته‌‌های خود برسد.

 یکی از موارد بسیار مهمی که والدین باید مد نظر قرار دهند این است که حق ندارند پاداشی که به کودک داده‌اند را پس بگیرند و از همه مهم‌تر اینکه  بر تعهدات‌شان پایبند باشند، عدم تعهد والدین سبب بی‌اعتمادی کودک به دنیای بیرون می‌‌شود او یاد خواهد گرفت که نمی‌تواند به نزدیکترین و امن‌ترین شخص زندگی اش اعتماد کند و دنیای بیرون را نا‌امن خواهد دید.


ماهنامه کودک اردیبهشت 1395

سرزنش خود و احساس گناه مادران شاغل


در جامعه ایران، زنان به عنوان نیمی از جمعیت، نقش به سزایی در اشتغال و توسعه جامعه دارند. از این رو پرداختن به مقوله کار مادران شاغل و ارتباط آن با وضعیت سلامت زنان جهت رشد اجتماعی و نظم بخشیدن به محیط خانوادگی امن برای همسر و فرزندان امری اجتناب ناپذیر است. 


یکی از احساسات ناخوشایند شایعی که مادران شاغل به کرات تجربه می‌کنند احساس گناه و سرزنش خود است احساس گناه نسبت به برآورده ساختن توقعات و درخواست های افراد خانواده و کودک شان ،کمتر مادر شاغلی را می‌توان یافت که با دیدن بی قراری و گریه های کودک اش احساس گناه نکند و این شرایط زمانی فشار روانی بیشتری وارد می‌کند که کودک سن کمی داشته و مادر شخصی را در خانواده برای نگهداری کودک اش نداشته و مجبور باشد صبح زود کودک را از خواب بیدار کرده و به مهدکودک بسپارد و یا با دیدن بیماری کودک اش خود را سرزنش کند که " اگر در خانه بودم و از کودکم نگهداری می‌کردم بیمار نمی شد"- "اگر درخانه بودم فرزندم افت تحصیلی نداشت و کمبود محبت را حس نمی‌کرد "و اگر های بیشمار دیگری که با بزرگ شدن فرزندان بیشتر شده و مدام ذهن مادران شاغل را آشفته می‌سازد.
  
مادران شاغل همگی بر این باورند که قادر نیستند وظایف مادری شان را به طور کامل انجام دهند . زنان شاغل در طول هر روز با احساسات متناقض و دردناک فراوانی روبرو می‌شوند اعم از احساس گناه ، اضطراب حاصل از احساس گناه و در پی اضطراب کاهش سطح تمرکز و کارآیی و این نقطه همان جایی است که زنان را در محیط کار دچار چالش های فراوان می‌کند مسئولیت‌های مادرانه و احساسات پیچیده و ناخوشایند از یک سو و از سوی دیگر تعهدات شغلی که باید به نحوی احسنت انجام شود .
 
درست است که تمامی زنان شاغل تمامی این استرس و اضطراب ها را پشت سرگذاشته و انتظارات خانواده را برآورده ساخته و در کنارش فعالیت های اجتماعی خود را نیز پوشش می‌دهند ولی آنچه این میان نادیده گرفته می شود حجم عظیم فشار روانی  و احساسی است که به زنان وارد می شود فشار روانی که اکثر زنان جامعه مان بدان خو کرده‌اند و آن را جزئی از زندگی روزمره خود می پندارند فارغ از اینکه تعارضات ناشی از توقعات خانواده و جامعه، تمایلات و آرزوها و پیشرفت های که از خود انتظار دارند و موانع اجتماعی و شغلی که پیش رو دارند و تلاش برای بهتر بودن در تمامی این زمینه ها به مرور زمان آنها را خسته و فرسوده کرده و منجر به اختلالات روانی شایعی همانند افسردگی در زنان می‌شود. افسردگی و ناکامی زنان بنیان‌های خانواده و اجتماع را متزلزل می‌سازد . رشد جامعه در گرو خانواده ای مستحکم و مادری شاداب و با سلامت روانی است .

 در این میان می‌توان از نامهربانی همه گیر زنان شاغل نسبت به خود یاد کرد همان" سرزنش خود" آنان در برخورد با هر مشکلی در رابطه با امور خانواده و کودک و یا حتی شغلی شان اولین کاری که می‌کنند سرزنش خودشان است . آنچه مسلم است بهترین بودن در هر حیطه ای نیاز به زمان و تمرکز و از همه مهمتر اعتماد به نفس بالا و نگرشی مثبت به کار ، زندگی و روانی سالم دارد . چنانچه زنی احساس کند در رسیدگی به امور خانه و فرزندان موفق نبوده و رشدی در اجتماع نداشته باشد دچار ناکامی شده و دست به سرزنش خود می زند و این زمانی است که احساسات سرکوب شده منفی روز به روز وی را فرسوده تر می سازد و این فرسودگی حاصلی جز مشکلات خلقی و کاهش کارایی و اعتماد به نفس در زندگی فردی و اجتماعی و شغلی نخواهد داشت  .

آنچه زنان شاغل نیاز دارند نگرشی واقع بینانه و مثبت نسبت خواسته ها و اهداف و توانایی شان است . زنان شاغل اولین چیزی که باید به خاطر بسپارند توجه به خود و احساسات شان است چنانچه قادر باشند خود و احساسات شان را شناخته و آن را مدیریت کنند دیگر خود را برای تمامی دغدغه های که ذکر شده سرزنش نمی کنند ، دچار اضطراب و نگرانی و افسردگی نمی شوند و در پی آن به همسر و فرزندان خود نیز می آموزند چگونه احساسات خود را مدیریت کنند و کودکی مستقل پرورش خواهند داد و در فضایی سرشار از سلامت روانی خود و خانواده شان رشد خواهند کرد . 

با شناخت از خود و توانایی های شان قادر خواهند بود مراحل رشد و ترقی را طی نمایند بدون ترس و نگرانی از سرزنش و قضاوت همکاران و مافوق ها و .....

احساسات روش بنیادین فهم دنیاست . آنها به ما می‌گویند چه می‌خوا هیم و چه نمی‌خواهیم ، چه باعث لذت مان می شود و چه باعث رنج مان . آنها  کمک می‌کنند انطباقی عمل کرده و اهدافمان را در زندگی دنبال کنیم و این همان چیزی است که نه تنها زنان بلکه تمامی بشریت بدان احتیاج دارد شناخت خود و احساسات و کنترل صحیح آن جهت دستیابی به اهداف و آرزوها .

 تحقیقات بی‌شماری در خصوص مقایسه کارآمدی زنان شاغل و خانه‌دار در سال‌های اخیر صورت گرفته است که نتایج شگفت آوری داشته اند بر خلاف تصور عامه فرزندان مادران شاغل نه تنها دچار کمبود محبت والدین نیستند بلکه مستقل ترند پژوهش های بهداشت جهانی نشان داده اند تفاوتی از نظر شیوع اختلالات رفتاری ( اختلالات خواب ، بیش فعالی، افسردگی و اضطراب) ما بین فرزندان شاغل و مادران خانه دار وجود ندارد . از سویی دیگر در بررسیهای انجام شده پژوهشگران بدین نتیجه رسیده اند که و اشتغال مادران بر رشد اجتماعی کودکان آنها در سنین اولیه کودکی تاثیر مثبتی دارد نسبت به مادران خانه‌دار و فرزندان مادران شاغل ازعزت نفس بالاتری برخوردارند. 

طی تحقیقات وزارت علوم و تحقیقات فناوری مشخص گردید مادران شاغل بر عکس تصوری که خود و جامعه دارند سبک فرزندپروری مناسب تری (سبک مقتدرانه) را برمی‌گزینند که در آن حمایت کافی از فرزندان، ارائه آزادی، تشویق و تنبیه منطقی، فرزندانشان را در نظر می‌گیرند، برطبق پژوهش‌ها انتخاب این نوع سبک فرزندپروری ناشی از اشتغال و حضور زنان در جامعه می باشد . با توجه به تحقیقات می‌توان گفت اشتغال مادران نه تنها آسیبی به فرزندان نمی رساند بلکه به رشد و پیشرفت روانی و اجتماعی شان نیز می انجامد . 
 


                                                                                                               ستاره حمیدی
                                                                                         کارشناس ارشد روانشناسی و روان درمانگر


منابع : 
- فصلنامه علمی – پژوهشی رفاه اجتماعی ، سلامت روان در زنان شاغل، مهدی حدادی
- فصلنامه بهداشت جهانی ، اشتغال مادران اختلالات رفتاری کودکان
- کنگره بین المللی فرهنگ و اندیشه دینی ، رشد اجتماعی در کودکان دارای مادران شاغل و غیرشاغل ، آزیتا صوفی مطلق
- دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، مقایسه سازگاری، عزت نفس و بزهکاری در بین دانش آموزان مادران شاغل و خانه دار،عاطفه پرویززاده
- وزارت علوم تحقیقات و فناروی ، مقایسه 
شیوه های فرزند پروری مادران تحصیلکرده شاغل و خانه دار ، فاطمه ذاکر زاده

 


سایت زنان نفت 

چرا کودکان تقلب می کنند؟

تقلب در امتحان 

 

   در قرن حاضر تحصیل و یادگیری علم دارای ارزش بسزایی می باشد خانواده ها در پی این هستندکه فرزندان خود را با تمام علوم و فنون لازم برای زندگی مجهز کرده و درکنار آن روش درست زیستن را به فرزندانشان بیاموزند با اینکه پایه های رفتاری کودک درتعامل با خانواده شکل می‌گیرد ولی اولین مراحل آموزش رسمی از مدارس شروع می شود بدیهست که مدرسه روی‌گرایش ، رفتار، طرز تفکر و علاقه کودکان اثرات مثبت و منفی داشته باشد، تاثیر مدرسه و پرسنل آن تا حدی است که اثرات آن تا سنین بزرگسالی و حتی تا آخرعمر همراه فرزندانمان باقی خواهد ماند اینجاست که بررسی ومطالعه رفتار کودکان در مدرسه و تعامل شان با کادر مدرسه و همسالان ضروری به نظر می رسد .

 مدرسه جامعه کوچکی است که کودک را برای رویارویی با دنیایی بزرگ آماده می‌کند. همانطور که میدانیم تعلیم و تربیت جدا از هم نیستند کاملا واضح است که مشکلات تحصیلی و رفتاری اثر متقابلی بر یکدیگر دارند .

 دانش آموزانی‌که مشکلات رفتاری نظیر افسردگی، روان پریشی، پرخاشگری و پر جنبشی دارند
 بی شک دچارمشکلات تحصیلی و افت درسی هم خواهند شد وگاه برعکس اما تشخیص اینکه کدام عامل اولیه می باشد کاری بس دشوار است .

به طور مثال تقلب یکی از مشکلاتی است که خانواده ها و کادر مدارس را در زمان برگزاری امتحانات آزار و برای حصول اطمینان از برگزاری سالم امتحانات انرژی زیادی را از مسئولین مدرسه به خود اختصاص میدهد . با وجود تمام مراقبت ها برخی از دانش آموزان از کمترین فرصت برای تقلب در امتحان استفاده می کنند .

کودکان بنا به شرایطشان دست به تقلب می زنند برخی در مورد انجام تکالیف دروغ می‌گویند و گروهی دیگر تکالیف همکلاسی خود را برداشته و یا اینکه در انجام تکالیف منزل دست به تقلب
می‌زنند.

آیا تا به حال فکر کرده ایم که انگیزه  فرزندمان از تقلب چیست ؟ وبه چه علت مرتکب این رفتار
می شود؟ آیا تاکنون از فرزندمان علت رفتارش را پرسیده ایم؟

-         یکی از علل تقلب آماده نبودن دانش آموز برای امتحان است گاهی موضوع درسی را به خوبی فرا نگرفته است و از این که در امتحان نمره کمی آورده و والدین را آزرده خاطر کند دست به اینکار می زند اگرانگیزه اصلی تقلب ضعف درسی باشد می توان با صحبت کردن در مورد قبح این کاراشتباهش را گوشزد کنید گاهی این مسئله با گرفتن معلم خصوصی و
 زمان بندی برای درس خواندن و کمک های درسی به دانش آموز قابل حل است.

-         گاهی شاهد هستیم که فرزندمان در انجام تکالیف منزل هم تقلب کرده و تذکر نیزکارساز نیست درچنین شرایطی که گفتگو نتیجه ای در پی ندارد والدین باید با حضور معلم و خود کودک جلسه ای تشکیل دهند و این مسئله را بررسی کنند شاید راحتی  این جلسه و انجام دوباره تکالیفی که قبلا از آنها تقلب شده است منجر به تنبیه کودک گردد .

-         زمانی هم مسبب اصلی تقلب فرزندمان خودمان هستیم بدون توجه به اینکه خود مقصر اصلی هستیم وی را سرزنش و با دیگر دوستانش و بچه های فامیل مقایسه می‌کنیم برخی از دانش آموزان تحت فشار والدین برای کسب بهترین نمره این عمل را انجام می دهند شاید فرزندمان با معلومات خود بتواند حد نصاب قبولی را با اعتماد به نفس کامل کسب‌کند ولی زمانی که والدین توقعاتی فراتر از توان کودک دارند نتیجه اش واکنشی نابهنجار از طرف کودک
است که تقلب یکی از آنهاست . بهتر است به توقعات خود از فرزندتان صادقانه توجه کرده و مطمئن شوید که درخواست هایتان واقع بینانه است ؟ به او بگویید مهم ترین چیز این است که نهایت سعی خود را با روشی درست به کار ببرد و این برای شما بسیار با ارزش تر از نتیجه بهتر با روشی نادرست می باشد و یادآور شوید که تقلب کردن وی نوعی توهین به معلم می باشد و شما نمی توانید این مسئله را بپذیرید.

-         یکی از علل متوسل شدن به تقلب میزان ترس و اضطراب است وی با تمام تلاش خود را برای امتحان آماده می‌کند ولی اضطراب و ترس اش منجر به فراموشی مطالب درسی می شود برخی از دانش آموزان عقیده دارند که اگر ابتدای جواب را از روی برگه دوستشان نگاه کنند بقیه مطالب یادشان خواهد آمد و می توانند به سوالات جواب دهند برای رفع این مشکل تنها راه حل از بین بردن ترس و اضطراب می باشد این اضطراب دلایل متفاوتی می تواند داشته باشد که به اختصار ذکر شد به عنوان مثال ترس از کم آوردن نمره و واکنش والدین نسبت به این موضوع باید به وی اطمینان بدهید که نمره وی هر چه باشد شما پذیرای وی خواهید بود و برای رفع مشکلش او را تنها نخواهید  گذاشت.

-         بر اساس باور غلط خانواده ها فرزندانمان به این نتیجه رسیده اندکه فقط زمانی مورد توجه والدین، اقوام و آشنایان قرار می گیرند که نمره بیست بیاورند و از آنها به عنوان شاگرد زرنگ نام برده شود در نتیجه گاهی شاهد دست بردن آنها درکارنامه و برگه‌های امتحانی شان هستیم.

-         از موارد قابل تامل که بچه ها را به سوی تقلب کردن می کشاند مسئله نیاز به جلب توجه، خود نمایی و قدرت نمایی در میان همسالان است با این روش می‌خواهند در برابر همسالانشان احساس برتری کرده و شجاعت شان را به اثبات رسانند.

-         جالب است که گاهی فرزندانمان روش معکوس تقلب‌کردن را به‌کار می‌برند یعنی به همکلاسی هایشان تقلب می رسانند و از انجام این کار لذت می برند آنها تصور می کنند با این عمل به دوستانشان کمک می‌کنند در صورتی‌که از عواقب آن بی اطلاع می باشند ، وظیفه والدین است که فرزندانشان را نسبت به این مسئله آگاه کرده و قبح عمل را برایشان بازگو نمایند تنها بیان زشتی کار برای فرزندانمان کافی نمی باشد باید یادآور شد که این عمل نه تنها خوبی در حق دوستش نمی باشد بلکه صدمه زدن به وی است و با این رفتار او همکلاسی اش نسبت به پذیرش مسئولیت هایش دچار لغزش شده و در زندگی آینده دچار مشکل خواهد شد.

-         جالب است که قشری از دانش آموزان به دلیل عدم اعتماد به دانسته های شان برای رسیدن به امنیت روانی همیشه برگه تقلب را همراه خود دارند ، شاید هیچگاه از آن استفاده هم نکنند. این رفتارشان ناشی از عدم خودباروی است کودکمان حاضر است پاسخی که می نویسد با دوستش یکی باشد، حتی اگر مطمئن نباشد که پاسخ دوستش هم صحیح است و تا از این طریق به احساس امنیت روانی برسد .

-         همانگونه که پایه و اساس تربیت کودک درخانه شکل می گیرد ممکن است که تقلب هم یک نوع الگوبرداری از خانواده باشد. وقتی دانش آموزان شاهد تقلب اعضاء خانواده برای رسیدن به اهدا فشان می باشند تصور می کند تقلب کردن برای رسیدن به هدف خود امری طبیعی واجتنباب ناپذیر است .

آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که چه عاملی باعث ترس از بیان نمره واقعی شان به ما شده است ؟
 چرا ما از آنها همیشه توقع بیست داریم ؟  آیا نمره بیست همان ایده الی است که فرزند مان باید به آن برسد ؟ بیایید به آنها اطمینان دهیم همانطور که هستند می پذیریمشان هدف از درس خواندن را برایشان شرح دهیم .

برخی کودکان قوه یادگیرشان کمتر از همسالانشان می باشد و یا ممکن است ناتوانی یادگیری در برخی درسها را داشته باشند به عنوان مثال برخی دانش آموزان به دلایل خاص در یادگیری ریاضیات ضعیف هستند و تلاش هایشان برای یادگیری بی نتیجه می ماند و به دلیل ترس از نمره نیاوردن  دست به تقلب می زنند در چنین شرایطی بهترین کار صحبت در مورد مشکل فرزندتان با مشاور مدرسه
 می باشد و پیدا کردن راهی مناسب برای برطرف کردن آن

دانش آموزان زیادی را می بینیم که زمان زیادی را صرف درس خواندن می‌کنند ولی نتیجه ای مطلوب نمی گیرند و مدام با خود در جدال است که چرا با تمام تلاشی که می کند باز هم نمره امتحانی اش از بقیه بچه ها کمتر است در این مرحله فقط شما هستید که می توانید به فرزندتان کمک کنید شاید به نظر خیلی ساده بیایید ولی اکثر اوقات دلیل اصلی این است که فرزندانمان  روش درست درس خواندن را یاد نگرفته اند با کمک و راهنمایی ما و مشاوران مدرسه فرزندمان می تواند بهترین نتیجه را بگیرد.

شاید اگر فرزندانمان بدانند که دلیل برگزاری امتحانات چیست وچرا در مدرسه آنها را می سنجند ؟ چرا باید امتحان بدهند یا مشق بنویسند ؟ و هدف از امتحان و یادگیری را درک کنند و برای یادگیری انگیزه داشته باشند هرگز دست به تقلب نزنند.

بدیهیست در صورتی که مشکلات رفتاری دوران کودکی حل نشده باقی بماند سرآغاز اختلالات رفتاری - روانی دیگر با بعد وسیعتر در دوران بزرگسالی شده که در درجات بالاتر به هنجار شکنی و ضدیت با قوانین اجتماعی منجر می شود ، پس چه بهتر در زمانی که شخصیت کود ک با انعطاف پذیری بیشتر شکل  می گیرد در پی پیشگیری و درمان باشیم.

                                                                         ستاره حمیدی



                                                                      کارشناس روانشناسی