ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/
ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/

ستاره حمیدی - روانکاو پویشی


چه جالب ....

ناز را می کشیم

آة را می کشیم

انتظار را می کشیم

فریاد را می کشیم

درد را می کشیم

ولی بعد از این همه سال

آنقدر نقاش خوبی نشده ایم

که بتوانیم دست بکشیم !

" ازهر آنچه آزارمان می دهد "

ستاره حمیدی - روانکاو پویشی

احساسات رخ خواهند داد ، چه بخواهیم و چه نخواهیم !

اما مساله این جاست که پرورش ما انسانها همواره این جز طبیعی زندگی مان را

به رسمیت نمی شناسد و در طول رشد خود یاد می گیریم که نه تنها به احساسات خود احترام نگذاریم،

بلکه با شدت هر چه تمام ، آنها را نایده بگیریم و یا پس بزنیم .


دلاسلوا


ستاره حمیدی - روانکاو پویشی

ستاره حمیدی - روانکاو پویشی


ناآگاهی از دفاع ها یعنی نا آگاهی از علیت

وقتی نمی بینیم

که چطور باعث رنجمان می شویم

و فکر می کنیم دیگران باعث اش شده اند


فردریکسون

جان فردریکسون

نا آگاهی از دفاع ها یعنی نا آگاهی از علیت.
وقتی نمی بینیم که چطور باعث رنجمان می شویم فکر می کنیم دیگران باعث اش شده اند.
فردریکسون

آیا روان‌درمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت شکل حقیقی روانکاوی است؟

دکتر نبورسکی در مصاحبه‌ای اختصاصی با دکتر قربانی -شماره آتی جان و تن (هفتم وهشتم)- به پرسشی پاسخ گفتند که سؤال دانشجویان بسیاری بوده است. آیا می‌توان روان‌درمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت را شکل حقیقی روانکاوی دانست؟

نیما قربانی: خاطرم هست که در دوره آموزشی خودم از شما شنیدم که ISTDP را شکل حقیقی روانکاوی می‌دانید. ممکن است بیشتر توضیح دهید که چرا این‌طور فکر می‌کنید؟

راب نبورسکی: روانکاوی و ISTDP، هر دو آن بخش از روان انسان را هدف مداخله خود قرار می‌دهند که خاستگاه تعارض درون روانی است. هدف دوانلو، دست‌یافتن به ناحیه آسیب‌شناختی ناهشیار، در کمترین زمان ممکن است. او مفهوم نظری فروید در مورد ریشه آسیب روانی (همان تقابل اید و سوپر ایگو) را، درون‌مایه درمان قرار داده است. بسیاری از درمان های تحلیلی نئوفرویدی از مفهوم تعارض درون‌روانی، به این معنا، دور افتاده‎اند. تکیه روش درمانی دکتر دوانلو صرفاً بر پیگیری امحاء مقاومت بیمار در مقابل تجربه احساسات، تکانه ها و امیال و اعمالی است که موجد شکل‌گیری تعارض با سوپر ایگوی اویند. از اینجاست که فکر می‌کنم می‌توان ادعا کرد که ISTDP شکل حقیقی روانکاوی است.-

آیا فکر میکنید قربانی هستید؟

هنگامی که فردی به خود اجازه ندهد به عنوان مثال از دست همکار، ‌خواهر و یا برادر خود ناراحت شود،

طبیعتاً‌ طرف مقابل هم، به مرور می‌‌آموزد که شما حق هیچ ناراحتی را ندارید

 

آیا فکر میکنید قربانی هستید؟

بسیارند افرادی که به کلینیک‌های روانشناسی مراجعه می‌‌کنند و از دیگران اعم از دوستان، آشنایان، خواهر، برادر، مادر، پدر و غیره شکایت می‌‌کنند و خود را قربانی رفتارهای نامناسب اطرافیان می‌‌بینند. تصور می‌‌کنند در حق شان ظلم شده و دیگران آنها را درک نمی‌کنند. گاهی این افراد فکر می کنند که راه چاره‌ای ندارند جز برطرف کردن خواسته‌های اطرافیان‌شان.

گاهی باید از پنجره دیگر، به بیرون و خودمان نگاه کنیم، نگاه از زاویه‌ای دیگر، منجر به داشتن دیدی وسیع‌‌تر از خود و دنیای اطراف می‌‌شود. آنچه مسلم است، افرادی که از بیرون یک رابطه، یک واقعه را مشاهده می‌‌کنند، می‌‌توانند تعبیر مناسب‌تر و واقعی‌تری داشته باشند و اینجاست که مراجعه به روانشناس و روان درمانگر متبحر، به این افراد می‌‌کند.

آیا شما هم تصور می‌‌کنید همه دنیا و انسان‌ها در حق شما ظلم می‌‌کنند و شما در وضعیت قربانی قرار می‌‌دهند؟ اگر شما هم اینگونه فکر می‌‌کنید از خود بپرسید چه کسی شما را در وضعیت قربانی قرار داده است؟

 چه کسی تصمیم گرفته قربانی شرایط و تصمیمات دیگران شود؟ چه کسی انتخاب می‌‌کند که به خواسته‌های دیگران تن در دهد؟

 بدیهی است اگر توجیهات را کنار بگذاریم و از مقصر قرار دادن اطرافیان دست بر داریم، آن شخص کسی نخواهد بود جز خود شما و چارچوب‌های فکری که خودتان برای خود ساخته‌اید. شما تصمیم گرفته اید اینگونه زندگی کنید.

این شما هستید که به دیگران اجازه می‌‌دهید چگونه با شما رفتار کنند و این تصمیم شماست که در رابطه‌هایتان همیشه قربانی شوید و مورد ظلم قرار بگیرید و در نهایت افسرده شوید که چرا دیگران به شما و احساس شما احترام نمی‌گذارند.

آنچه باید بدان توجه شود این است که افرادی که چنین تصوری از خود و زندگی خود و رابطه‌هایشان دارند دچار چند خطا می‌‌شوند که در ذیل به اختصار ذکر می‌‌گردد:

 

1- فراموش می‌‌کنند خودشان این چارچوب‌ها را ساخته اند

تمامی انسان‌ها یکسری چارچوب‌های ذهنی دارند که بر اساس عقاید،‌ احساسات و فرهنگ جامعه شکل گرفته است و همه ما تصمیمات مان را با رجوع به این چارچوب‌ها می‌‌گیریم.

افرادی که احساس قربانی شدن در روابط‌‌شان دارند خودشان برای خود چارچوب‌های اشتباه و سختگیرانه ای در نظر گرفته اند و بر مبنای آن چارچوب‌ها رفتار کرده و آسیب می‌‌بینند، به عنوان مثال «اگر به وی بگویم که نمی‌توانم درخواست اش را اجابت کنم، او از من ناراحت می‌‌شود و تصور می‌‌کند من آدم بدی هستم که نمی خواهم به کسی کمک کنم» و بر مبنای همین طرز تفکر هیچ گاه به اطرافیان خود جواب منفی نمی‌دهند و تمامی درخواست‌ها را قبول می‌‌کنند و در نهایت شکوه می‌‌کنند چرا دیگران توقعات بیجا از آن‌ها دارند.

درحالی که خود فرد این چارچوب را برای خود گذارده است، بدین معنی که «اگر به کسی کمک کنم آدم خوبی هستم و اگر شرایط کمک نداشته باشم آدم بدی هستم» و بر اساس این ذهنیت فرد روابط و رفتارهای روزانه‌اش را شکل می‌‌دهد.

 

2- نیاموختن نه گفتن

یکی از اصلی ترین خطاهای این افراد نیاموختن نه گفتن است، اینان نمی توانند در مقابل در خواست‌های نامعقول دیگران، نه بگویند و خود را ملزم به انجام درخواست ها و توقعات دیگران می‌‌کنند، حتی اگر خودشان و کارهای شخصی شان آسیب ببیند، باز هم نمی توانند نه بگویند.

بهترین راه برای رهایی از حالت قربانی آموختن مهارت نه گفتن است. که در این زمینه روانشناسان با ارائه راهکارهایی فرد را به سوی آموختن این مهارت هدایت می‌‌کنند.

 

3- بی توجهی به احساسات خودشان

یکی دیگر از خطاهای افراد قربانی نادیده گرفتن احساسات خودشان است.

با خود نامهربان هستند، به افکار،‌ عقاید، احساسات خود بی توجهی می‌‌کنند و توقع دارند که دیگران به احساسات آنها احترام بگذارند. چگونه ممکن است زمانی که خود شما برای خود احترام قائل نیستید دیگران با شما اینگونه رفتار کنند.

به عنوان مثال اگر در مجلس و یا محل کار، به این افراد بی احترامی شود و یا درخواست‌هایشان نادیده گرفته شود، خود را قانع می‌‌کنند که نباید ناراحت شوند و احساسات خود را نادیده می‌‌گیرند و یا با هر ترفندی رفتارهای طرف مقابل شان را توجیه می‌‌کنند.

نباید فراموش کرد که سازگاری با محیط و اجتماع یکی از مهارت‌های زندگی اجتماعی است ولی آنچه حائز اهمیت است، این مسئله است که باید افراد بیاموزند ابتدا خود به احساسات‌شان احترام بگذارند و در نهایت به دیگران اجازه ندهند وارد حریمشان شوند.

هنگامی که فردی به خود اجازه ندهد به عنوان مثال از دست همکار، ‌خواهر و یا برادر خود ناراحت شود، طبیعتاً‌ طرف مقابل هم به مرور می‌‌آموزد که شما حق هیچ ناراحتی را ندارید.

جهت رفع این مشکل بهترین راه مراجعه به روانشناس و اموختن تکنیک‌های شناخت احساسات و بیان موثر آن است.

 

زمانی که هر فرد بیاموزد به افکار، احساسات و عقاید خود احترام بگذارد و برای رسیدن به این هدف دست به کار شده و اقداماتی انجام دهد، مسلماً دیگران نیز چهره‌ای متفاوت را خواهند دید و خود را ملزم به رعایت برخی امور خواهند کرد.

به عنوان مثال همان ناراحت شدن از اعضای خانواده بدین معنا نیست که شما خشمگین شوید و یا پرخاش کنید بلکه چنانچه در یکی از روابط شما، احساس، افکار و عقاید‌تان نادیده گرفته شد، بهترین راه بیان احساس واقعی تان به طرف مقابل است.

برای مثال، تصور کنید که خانواده برنامه‌ای را بدون هماهنگی شما تهیه کرده‌اند و شما را در شرایطی قرار داده‌اند که ملزم به پذیرش شوید در این شرایط به عنوان مثال می‌‌توانید اینگونه برخورد کنید،" زمانی که شما بدون هماهنگی با من برنامه‌ای را تهیه دیدید، من بسیار ناراحت شدم و احساس کردم نادیده گرفته شده‌ام و به دلیل تداخل برنامه شما با برنامه‌های خود نمی توانم در مراسم مربوطه شرکت نمایم، لطفاً از این پس قبل از برنامه ریزی با من مشورت نمایید "، با این جمله شما احساس واقعی و خواسته واقعی تان را به اعضای خانواده نشان داده‌اید و آنها نیز متوجه خواهند شد که باید به شما و برنامه‌هایتان احترام بگذارند.

ولیکن، فرد قربانی اینگونه عمل می‌‌کند: در مهیمانی و مراسم شرکت می‌‌کند و مدام ناراحت و دلخور است که بدون هماهنگی او برنامه ریزی کرده اند و وی را نادیده گرفته اند و مدام گله و شکایت می‌‌کند که افراد خانواده، او را نادیده گرفته و به برنامه‌هایش توجهی ندارند.

 

4- احساس های خود را به دیگران نسبت دادن

یکی دیگر از کارهایی که افراد قربانی انجام می‌‌دهند، نسبت دادن احساسات درونی خود به دیگران است. همانطور که در بالا ذکر شد این افراد احساسات خود را نادیده می‌‌گیرند و احساسات سرکوب شده خود را به دیگران نسبت می‌‌دهند، بدین صورت که " هنگامی که از خانواده خود ناراحت هستند که چرا بدون هماهنگی وی را در شرایط نامناسب قرار داده‌اند، به جای نشان دادن ناراحتی خود، به اعضای خانواده بیان می‌‌کنند اگر در مراسم حضور پیدا نمی کردم خانواده‌ام ناراحت می‌‌شدند "، در صورتی که ناراحت شدن احساس خودشان است که به خانواده‌شان نسبت می‌‌دهند و نه احساس واقعی خانواده فرد.

سرکوب احساسات و فرافکنی (نسبت دادن آن به دیگران) یکی از مشکلاتی است که بیشتر افراد در زندگی روزانه خود با آن در ارتباط هستند و حل این مسئله کمک بسیار زیادی به افراد، جهت شناخت احساسات و کسب آرامش می‌‌کند.


ستاره حمیدی؛ روان درمانگر

 

گردآوری: گروه سلامت سیمرغ
seemorgh.com/health
منبع: zendegionline.ir