ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/
ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/

چطور احساسات در پس اضطراب مدفون می شن :


احساسات غیر قابل رویت باعث اضطراب می شوند .بیماران اغلب این احساسات غیر قابل رویت را نمی شناسند چون در اوان زندگی آموخته اند احساساتی که مراقبین شون را مضطرب می کند نادیده بگیرند.

مثل : غمگینی من مادرم عصبی می کنه اگه نادیده بگیرمش ،ناراحت نمی شه و رابطه مون پا برجا می مونه (همون میل چسبندگی به والد ) وقتی نادیده گرفتن احساسات به عادتی ناخودآگاه بدل بشه ، دیگه متوجه نمی شیم چه چیزی اضطرابمون رو تحریک می کنه




جان فردریکسون

ریشه های اضطراب




فقط یک بار تجربه احساس تهدید کننده رابطه برای تحریک یک عمر اضطراب کافی است. خاطرات ترس همیشه باقی می مانند
فانسلو ، دیل 2003

مفهوم دفاع در روانکاوی چیست؟


مفهوم دفاع در روانکاوی چیست؟ 



دفاع ها مکانیزم های ذهنی و واکنش ناخودآگاه من (ego) به عنوان قسمتی از شخصیت به منظور کاهش اضطراب از طریق تغییر در ادراک واقعیت است. مکانیسم های دفاعی شیوه‌هایی هستند که افراد به طور ناخودآگاه در برابر رخدادهای اضطراب‌آور به کار می‌برند، تا از خود در برابر آسیب‌های روانی محافظت کنند.


بنابراین مهم است که گریه واقعی را از گریه غیر واقعی تشخیص دهیم.

گریه سالم و واقعی سوگ: گرچه دردناک است، یادآور فقدان و ظرفیت عشق ورزی ماست.
پس از تجربه این نوع گریه، بیمار احساس آرامش و سبک تر شدن دارد و در این وضعیت هورمون های استرس سمی از بدن خارج شده و وی آرام میشود.

گریه بی دلیل یا طولانی: توسط هیچ فکر یا محرک واضحی تحریک نشده است. بر محرک فرضی یا سوگ ناشناخته مبتنی است.

گریه دراماتیک: ارتباط واضحی با هیجان ندارد. احساس پژمردگی نامتناسب و احتمالا با طرد شدن در کودکی و با هدف جلب توجه مرتبط است.
نکته قابل توجه این است که گریه های دفاعی باعث احساس ارامش نمی شوند.
و در مورد ذکر شده، کارکرد گریه، در واقع سرپوش گذاشتن روی احساس خشم است.

وظیفه درمانگران این است که بین احساسات دفاعی و سالم تمایز قایل شوند و احساسات دفاعی را کاوش نکنند.



با اقتباس از:

Frederickson, J. (2013). Co-creating change: Effective dynamic therapy

تعامل نفرت/عشق: از احساس گناه ساختگی تا گناه اصیل

تعامل نفرت/عشق: از احساس گناه ساختگی تا گناه اصیل



آدمی سراسر احساس است و این نحوه تعامل و مواجه شدن با احساساتش است که شخصیت و در برخی موارد، اختلالات شخصیتش را می سازد. یکی از مهمترین هیجانات غیظ است. سرکوب و نادیده گرفتن غیظ از منظر پزشکی زمینه ساز بیماری جسمی، در روان شناسی بیماری روانی، و در اخلاق، خباثت و بدی است. سوال این است، چرا برخی افراد تا آخر عمر با وجود مواجه شدن با حقیقت همچنان در غیظ می مانند؟ به این معنی که آنها زمینه آزار خود، آزردگی اطرافیان و در بند بودن خود و دیگران را فراهم می کنند.


اولین مسیر نزدیک شدن به غیظ، پذیرش آن و سپس نحوه برخورد با این هیجان است. مقدس نمایی، تطهیر خود یا اظهار به عاری بودن از عیب ها و کاستی ها، نتیجه سرکوب غیظ و ماندن در آن است. تبدیل کردن وجود به دو بعد ربانی و حیوانی و سرکوب بعد حیوانی با بعد ربانی نتیجه ای جز تضاد عمل و ظاهر، تظاهر و بر طبل بی گناهی کوبیدن نخواهد داشت. انسان برای مواجه شدن با این بعد، نیازمند شهامتی بسیار است ونتیجه نزدیک شدن به این بعد (سایه) سرچشمه خلاقیت و شکوفایی است [1]. احساس گناه ساختگی در اینجا همان پاییندی و اطاعت کورکورانه از قواعد ذهنی سوپرایگو مانند (من باید بی عیب باشم، من نباید از دست کسی عصبانی باشم و ..) است.


مسیر بعدی، پس از نزدیک شدن به غیظ، لمس عشق در اوج نفرت است. یعنی فرد در اوج خود آزاری و دیگر آزاری، اوج خباثت و یا اوج نفرت، لحظه ای عشق و شفقت را لمس کند. در اینجا لمس عشق در اوج نفرت، منجر به سنگین ترین احساس انسان، یعنی احساس گناه خواهد شد [2]. احساس گناه همانند کاتالیزوری است که نفرت را در بدن تبدیل به شفقت و مهر می کند و سبب تغییرات عمیق شخصیتی در فرد می شود (تغییر شخصیت هدف روانکاوی است). تغییراتی که در تاریخ به افرادی اطلاق می شود که به طور ناگهانی به اصطلاح از یک آدم بد به آدم خوبی تبدیل شده اند و یا دائما در مسیر نیک تر شدن و تبدیل غیظ به عشق گام برداشته اند. مشاهده، پذیرش و مواجهه با این احساس، آنقدر دردناک و اضطراب زا است که افراد دارای غیظ دائما مکانیسم های دفاعی را برای مواجه نشدن با آن به کار می گیرند، در نتیجه انرژی آنها نه به سمت درون و لمس حقیقت خود بلکه بر علیه عشق (ارتباط اصیل) و بر علیه افراد دارای عشق تجهیز می شود و یا از آنها می ترسند و یا با آنها مبارزه می کنند. ولی دیدن این احساس در فردی دیگر و یا لمس مبهم آن هم می تواند اثربخش باشد.


@ISTDPlearning

1-Jung, C. G. (1948). The shadow. The Essential Jung: Selected Writings, 91-93.
2-Nygren, T., & Johansson, C. (2015). Draining the Pathogenic Reservoir of Guilt?: A study of the relationship between Guilt and Self-Compassion in Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy.