ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/
ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/

آیا فکر میکنید قربانی هستید؟

هنگامی که فردی به خود اجازه ندهد به عنوان مثال از دست همکار، ‌خواهر و یا برادر خود ناراحت شود،

طبیعتاً‌ طرف مقابل هم، به مرور می‌‌آموزد که شما حق هیچ ناراحتی را ندارید

 

آیا فکر میکنید قربانی هستید؟

بسیارند افرادی که به کلینیک‌های روانشناسی مراجعه می‌‌کنند و از دیگران اعم از دوستان، آشنایان، خواهر، برادر، مادر، پدر و غیره شکایت می‌‌کنند و خود را قربانی رفتارهای نامناسب اطرافیان می‌‌بینند. تصور می‌‌کنند در حق شان ظلم شده و دیگران آنها را درک نمی‌کنند. گاهی این افراد فکر می کنند که راه چاره‌ای ندارند جز برطرف کردن خواسته‌های اطرافیان‌شان.

گاهی باید از پنجره دیگر، به بیرون و خودمان نگاه کنیم، نگاه از زاویه‌ای دیگر، منجر به داشتن دیدی وسیع‌‌تر از خود و دنیای اطراف می‌‌شود. آنچه مسلم است، افرادی که از بیرون یک رابطه، یک واقعه را مشاهده می‌‌کنند، می‌‌توانند تعبیر مناسب‌تر و واقعی‌تری داشته باشند و اینجاست که مراجعه به روانشناس و روان درمانگر متبحر، به این افراد می‌‌کند.

آیا شما هم تصور می‌‌کنید همه دنیا و انسان‌ها در حق شما ظلم می‌‌کنند و شما در وضعیت قربانی قرار می‌‌دهند؟ اگر شما هم اینگونه فکر می‌‌کنید از خود بپرسید چه کسی شما را در وضعیت قربانی قرار داده است؟

 چه کسی تصمیم گرفته قربانی شرایط و تصمیمات دیگران شود؟ چه کسی انتخاب می‌‌کند که به خواسته‌های دیگران تن در دهد؟

 بدیهی است اگر توجیهات را کنار بگذاریم و از مقصر قرار دادن اطرافیان دست بر داریم، آن شخص کسی نخواهد بود جز خود شما و چارچوب‌های فکری که خودتان برای خود ساخته‌اید. شما تصمیم گرفته اید اینگونه زندگی کنید.

این شما هستید که به دیگران اجازه می‌‌دهید چگونه با شما رفتار کنند و این تصمیم شماست که در رابطه‌هایتان همیشه قربانی شوید و مورد ظلم قرار بگیرید و در نهایت افسرده شوید که چرا دیگران به شما و احساس شما احترام نمی‌گذارند.

آنچه باید بدان توجه شود این است که افرادی که چنین تصوری از خود و زندگی خود و رابطه‌هایشان دارند دچار چند خطا می‌‌شوند که در ذیل به اختصار ذکر می‌‌گردد:

 

1- فراموش می‌‌کنند خودشان این چارچوب‌ها را ساخته اند

تمامی انسان‌ها یکسری چارچوب‌های ذهنی دارند که بر اساس عقاید،‌ احساسات و فرهنگ جامعه شکل گرفته است و همه ما تصمیمات مان را با رجوع به این چارچوب‌ها می‌‌گیریم.

افرادی که احساس قربانی شدن در روابط‌‌شان دارند خودشان برای خود چارچوب‌های اشتباه و سختگیرانه ای در نظر گرفته اند و بر مبنای آن چارچوب‌ها رفتار کرده و آسیب می‌‌بینند، به عنوان مثال «اگر به وی بگویم که نمی‌توانم درخواست اش را اجابت کنم، او از من ناراحت می‌‌شود و تصور می‌‌کند من آدم بدی هستم که نمی خواهم به کسی کمک کنم» و بر مبنای همین طرز تفکر هیچ گاه به اطرافیان خود جواب منفی نمی‌دهند و تمامی درخواست‌ها را قبول می‌‌کنند و در نهایت شکوه می‌‌کنند چرا دیگران توقعات بیجا از آن‌ها دارند.

درحالی که خود فرد این چارچوب را برای خود گذارده است، بدین معنی که «اگر به کسی کمک کنم آدم خوبی هستم و اگر شرایط کمک نداشته باشم آدم بدی هستم» و بر اساس این ذهنیت فرد روابط و رفتارهای روزانه‌اش را شکل می‌‌دهد.

 

2- نیاموختن نه گفتن

یکی از اصلی ترین خطاهای این افراد نیاموختن نه گفتن است، اینان نمی توانند در مقابل در خواست‌های نامعقول دیگران، نه بگویند و خود را ملزم به انجام درخواست ها و توقعات دیگران می‌‌کنند، حتی اگر خودشان و کارهای شخصی شان آسیب ببیند، باز هم نمی توانند نه بگویند.

بهترین راه برای رهایی از حالت قربانی آموختن مهارت نه گفتن است. که در این زمینه روانشناسان با ارائه راهکارهایی فرد را به سوی آموختن این مهارت هدایت می‌‌کنند.

 

3- بی توجهی به احساسات خودشان

یکی دیگر از خطاهای افراد قربانی نادیده گرفتن احساسات خودشان است.

با خود نامهربان هستند، به افکار،‌ عقاید، احساسات خود بی توجهی می‌‌کنند و توقع دارند که دیگران به احساسات آنها احترام بگذارند. چگونه ممکن است زمانی که خود شما برای خود احترام قائل نیستید دیگران با شما اینگونه رفتار کنند.

به عنوان مثال اگر در مجلس و یا محل کار، به این افراد بی احترامی شود و یا درخواست‌هایشان نادیده گرفته شود، خود را قانع می‌‌کنند که نباید ناراحت شوند و احساسات خود را نادیده می‌‌گیرند و یا با هر ترفندی رفتارهای طرف مقابل شان را توجیه می‌‌کنند.

نباید فراموش کرد که سازگاری با محیط و اجتماع یکی از مهارت‌های زندگی اجتماعی است ولی آنچه حائز اهمیت است، این مسئله است که باید افراد بیاموزند ابتدا خود به احساسات‌شان احترام بگذارند و در نهایت به دیگران اجازه ندهند وارد حریمشان شوند.

هنگامی که فردی به خود اجازه ندهد به عنوان مثال از دست همکار، ‌خواهر و یا برادر خود ناراحت شود، طبیعتاً‌ طرف مقابل هم به مرور می‌‌آموزد که شما حق هیچ ناراحتی را ندارید.

جهت رفع این مشکل بهترین راه مراجعه به روانشناس و اموختن تکنیک‌های شناخت احساسات و بیان موثر آن است.

 

زمانی که هر فرد بیاموزد به افکار، احساسات و عقاید خود احترام بگذارد و برای رسیدن به این هدف دست به کار شده و اقداماتی انجام دهد، مسلماً دیگران نیز چهره‌ای متفاوت را خواهند دید و خود را ملزم به رعایت برخی امور خواهند کرد.

به عنوان مثال همان ناراحت شدن از اعضای خانواده بدین معنا نیست که شما خشمگین شوید و یا پرخاش کنید بلکه چنانچه در یکی از روابط شما، احساس، افکار و عقاید‌تان نادیده گرفته شد، بهترین راه بیان احساس واقعی تان به طرف مقابل است.

برای مثال، تصور کنید که خانواده برنامه‌ای را بدون هماهنگی شما تهیه کرده‌اند و شما را در شرایطی قرار داده‌اند که ملزم به پذیرش شوید در این شرایط به عنوان مثال می‌‌توانید اینگونه برخورد کنید،" زمانی که شما بدون هماهنگی با من برنامه‌ای را تهیه دیدید، من بسیار ناراحت شدم و احساس کردم نادیده گرفته شده‌ام و به دلیل تداخل برنامه شما با برنامه‌های خود نمی توانم در مراسم مربوطه شرکت نمایم، لطفاً از این پس قبل از برنامه ریزی با من مشورت نمایید "، با این جمله شما احساس واقعی و خواسته واقعی تان را به اعضای خانواده نشان داده‌اید و آنها نیز متوجه خواهند شد که باید به شما و برنامه‌هایتان احترام بگذارند.

ولیکن، فرد قربانی اینگونه عمل می‌‌کند: در مهیمانی و مراسم شرکت می‌‌کند و مدام ناراحت و دلخور است که بدون هماهنگی او برنامه ریزی کرده اند و وی را نادیده گرفته اند و مدام گله و شکایت می‌‌کند که افراد خانواده، او را نادیده گرفته و به برنامه‌هایش توجهی ندارند.

 

4- احساس های خود را به دیگران نسبت دادن

یکی دیگر از کارهایی که افراد قربانی انجام می‌‌دهند، نسبت دادن احساسات درونی خود به دیگران است. همانطور که در بالا ذکر شد این افراد احساسات خود را نادیده می‌‌گیرند و احساسات سرکوب شده خود را به دیگران نسبت می‌‌دهند، بدین صورت که " هنگامی که از خانواده خود ناراحت هستند که چرا بدون هماهنگی وی را در شرایط نامناسب قرار داده‌اند، به جای نشان دادن ناراحتی خود، به اعضای خانواده بیان می‌‌کنند اگر در مراسم حضور پیدا نمی کردم خانواده‌ام ناراحت می‌‌شدند "، در صورتی که ناراحت شدن احساس خودشان است که به خانواده‌شان نسبت می‌‌دهند و نه احساس واقعی خانواده فرد.

سرکوب احساسات و فرافکنی (نسبت دادن آن به دیگران) یکی از مشکلاتی است که بیشتر افراد در زندگی روزانه خود با آن در ارتباط هستند و حل این مسئله کمک بسیار زیادی به افراد، جهت شناخت احساسات و کسب آرامش می‌‌کند.


ستاره حمیدی؛ روان درمانگر

 

گردآوری: گروه سلامت سیمرغ
seemorgh.com/health
منبع: zendegionline.ir

پیشگیری از افسرده شدن

depression-basics


چه عواملی در افسرده شدن شما نقش دارند چگونه می توانیم مانع بروز افسردگی در افراد مختلف شویم توصیه های مختلف برای پیشگیری از ابتلا به این عارضه روحی به چه صورت است متاسفانه روز به روز به مبتلایان به این عارضه افزوده می شود


 امروزه افراد افسردگی زیادی را دور و بر خود مشاهده می‌کنیم. این اختلال روانی علل متفاوتی می‌تواند داشته باشد. با داشتن مهارت‌های کافی می‌توان با این عوامل مقابله نمود.


افسردگی (احساسات دیده نشده)

افسردگی بیماری روحی که در ابعاد و طیف‌‌های متفاوتی انسان‌های جامعه مدرن امروزی را تحت تاثیر خود قرار داده است و مراجعات بیشماری به کلینک‌‌های روانشناسی و روانپزشکی جهت درمان آن صورت می‌‌پذیرد و گاهی فرد را چنان ناتوان می‌‌سازد که فرد قادر نیست هیچ‌گونه تغییر و تحولی در زندگی روزانه و حال روانی‌اش ایجاد کند.

تاکنون پژوهشگران و روانشناسان علل بسیاری برای افسردگی کشف کرده‌‌اند علت‌‌های زیستی همانند ترشح هورمون‌ها و انتقال دهنده‌‌های عصبی این مواد شیمیایی طبیعی مغزی با حال و حوصله ارتباط مستقیم داشته و نقش کلیدی در افسردگی ایفا می‌کند. و روانشناختی اعم از استرس در ابعاد مختلف آن همانند رویدادهای ناخواسته زندگی، ناکامی‌‌ها، از دست دادن عزیزان‌، شکست‌‌های عاطفی، تحصیلی، ازدست دادن شغل و… حتی رویدادهای جزئی روزمره همانند عصبانیت‌‌های محیط کار، مشاجره با همسر دست نیافتن به خواسته‌‌های کوچک و بزرگ که سبب اضطراب و ناکامی فرد شده و در نهایت به مرور زمان منجر به افسردگی می‌‌شود.

در تمامی موارد ذکر شده آنچه سبب می‌‌شود محیط استرس زا فرد را به افسردگی دچار کند چیزی نیست به جز نداشتن مهارت‌های کافی برای مقابله و سازگاری با این ناکامی‌‌ها در محیط‌‌های استرس زا و پر تنش. اکثر افراد در مواجهه با مشکلات و استرس‌‌های روزانه از راهکارهای مخربی جهت سازگاری استفاده می‌‌کنند و این راهکارها به مرور زمان آن‌‌ها را نه تنها آرام نمی‌کند بلکه افسرده‌تر می‌‌سازد.


به عنوان مثال فردی که در محیطی تنش‌زا قرار دارد و با افرادی کار و یا زندگی می‌‌کند که سبب آزار روحی و روانی اش می‌‌شوند جهت مقابله با این محیط پر تنش ممکن است راهکارهای مخربی همانند موارد ذیل را برگزیند:


۱- نادیده پنداشتن آنچه در اطراف اش رخ می‌‌دهد

در این زمان فرد بصورت ناخودآگاه احساس ناخوشایند خود اعم از خشم و غم نسبت به شرایط و اطرافیان را نادیده می‌‌گیرد.

بارها شنیده‌ایم که افراد هنگام همدردی با یکدیگر بیان می‌‌کنند “به روی خودت نیاور- گویی او را نمی‌بینی” و یا سعی می‌‌کنند با مشغول کردن خود با فعالیت‌‌های دیگر دردها و رنج‌‌هایشان را نادیده بگیرند همانند زن و یا مردی که با توسل به ریلکسیشن، یوگا و موارد دیگر سعی در آرام سازی خود دارد.

آنچه اهمیت دارد این است که ریلکسیشن، یوگا و فعالیت‌های آرامبخش جهت مواجهه با مشکلات شرط لازم هستند و نه کافی، در صورتی می‌‌توانند مفید واقع شوند که فرد قادر باشد ابتدا با احساسات و خشم‌‌های حل نشده خود روبرو شده و آن‌‌ها را بپذیرد. سرپوش گذاشتن بر روی احساس‌‌ها و خاطرات ناگوار زندگی آن‌‌ها را از بین نخواهد برد بلکه به پس زمینه ذهن کشانده و در آنجا مدفون می‌‌کند تا زمانی که با تلنگری فرد آشفته شده و دچار بیماری‌‌های روحی و روانی شود.


۲- انکار کردن

افرادی هستند که در مقابل مشکلات روزمره زندگی شان و اتفاقات ناخوشایند سعی می‌‌کنند با انکار کردن و ندیدن آن به خود آرامش دهند.

کاری که در واقع می‌‌کنند بی توجهی به رخدادهای ناگوار نیست بلکه آنان به احساسات برانگیخته شده درونشان بی توجهی می‌‌کنند و این احساسات را انکار می‌‌کنند.

از این افراد جملاتی همانند ” اصلا مهم نیست” من ابداً ناراحت نشدم “فراموشش کن” به هیچ وجه از رفتارش عصبانی نیستم” و… شنیده می‌‌شود.


۳- برخی دیگر در برابر ناکامی‌‌های زندگی از مکانیزم سرکوب استفاده می‌‌کنند

به عنوان مثال زن و یا مردی که در زندگی مشترک‌شان هر دو و یا یکی از دو طرفین دچار نارضایتی است و در برابر این احساس ناخوشایند از مکانیزم سرکوب استفاده می‌‌کند و مدام با خود نجوای درونی دارد که “اشتباه می‌‌کنی تو باید همسرت را دوست داشته باشی و در کنارش باشی” و یا جوانی که شغل درخواستی‌اش را به دست نیاورده و غم ناشی را با عبارت همانند “اصلا ناراحت نیستم” و موارد بی‌شمار دیگری سرکوب می‌‌کنند.

اینان احساسات شان را سرکوب کرده و به کرات می‌‌آموزند احساسات واقعی‌شان را اعم از دوست داشتن، دوست نداشتن، غم، خشم و…… را نادیده بگیرند و این نادیده گرفتن به مرور زمان آن‌‌ها را دچار افسردگی می‌‌کند…

در اینجا با رفتارهایی که افراد افسرده در مقابله با ناکامی‌ها از خود نشان می‌دهند اشاره می‌شود. در اینجا با افسردگی و راه‌های مدیریت احساسات بیشتر آشنا می‌شوید.


۴- شایع‌ترین ابزار افراد در برابر ناکامی‌‌ها که منجر به افسردگی می‌‌شود حمله به خود است

اکثر افراد از این مکانیزم بارها و بارها بدون آنکه متوجه شوند با خود و روح و روان شان چه می‌‌کنند مورد استفاده قرار می‌‌دهند.

به عنوان نمونه مادری که از رفتار فرزند و یا همسر خود ناخرسند است به دلیل عشقی که به فرزند و یا همسر خود دارد خشم حاصل از ناراحتی‌اش را از فرزند و همسرش به سوی خود معطوف می‌‌کند و به خود با جملاتی همانند عبارات ذیل به خود حمله می‌‌کند: “تقصیر خودم بود نباید اینگونه رفتار می‌کردم” مقصر من هستم اگر تنهایش نمی گذاشتم اینگونه نمی‌شد “اگر عشق بیشتری به همسرم می‌‌دادم و درکنارش می‌‌ماندم این اتفاقات نمی افتاد” اگر بیشتر به فرزندم توجه می‌‌کردم سر من فریاد نمی‌زد “چنانچه بیشتر مراقب اش بودم فرزندم بیمار نمی‌شد” و در این حالت نیز فرد غم ناشی از بیماری فرزند اش را با سرزنش خود می‌‌پوشاند.

و یا در محیط کار این عبارت بسیار شنیده می‌‌شود” اگر به همکارم رو نمی دادم او با من این گونه رفتار نمی‌کرد” در این مثال فرد خشم حاصل از رفتار نادرست همکارش را به خود برگردانده و خود را مورد شماتت قرار می‌‌دهد و اگرهای بیشمار دیگری که فرد با توسل به آنها خشم، غم و ناراحتی خود را از همسر، فرزند، دوستان و غیره پنهان کرده و به شماتت خود می‌‌پردازد.

هنگامی که فردی خود را سرزنش می‌‌کند به مرور زمان دچار حالت‌‌های ناخوشایند غم و افسردگی می‌‌شود.

در تمامی این راهکارها و ابزارهای مقابله با ناگواری‌‌ها و رخدادهای ناخوشایند زندگی چیزی نمی یابید به جز انکار احساسات. احساساتی همانند خشم، غم، انزجار و…

همه خشم را در جرگه احساسات بد و ناخوشایندی قرار داده‌‌اند که نباید به هیچ عنوان بروز کند. از کودکی والدین به فرزندانشان آموخته‌‌اند که مبادا خشمت را بروز دهی تا وجهه و پایگاه شخصی و اجتماعی‌ات خدشه‌دار نشود ولی متاسفانه نیاموخته‌‌اند با این خشم چه باید کرد؟

چگونه باید آن و احساسات ناخوشایند دیگر را مدیریت کرد؟ آیا باید آن‌‌ها را درون خود مدفون کرد؟ آیا می‌‌شود برای همیشه این احساسات آزار دهنده و ناخوشایند را درون خود پنهان کرد؟ آیا باید آن‌‌ها را نادیده پنداشت و در قالب انسانی فرهیخته و عاقل زندگی کرد؟ آیا همیشه عاقلانه رفتار کردن به معنای همیشه نادیده انگاشتن خود و احساسات طبیعی خود است؟

آنچه مسلم است این راهکارهای مخرب و موقت فرد را از تنش‌‌های روزمره و ناکامی‌‌ها نجات نخواهد داد بلکه او را به ورطه افسردگی می‌‌کشاند.

و تنها شناخت، بیان و پذیرش عمیق احساسات است که فرد را از افسرده شدن رها می‌‌سازد در میان آنچه به کمک بیماران افسرده می‌‌آید جلسات روان درمانی و همزمان دارودرمانی بصورتی مستمر و موازی است.

و در این میان تحقیقات نشان داده است بیشتر افرادی به ورطه افسردگی کشیده می‌‌شوند که حمایت اجتماعی و عاطفی کمتری دریافت می‌‌کنند. جمع‌‌های دوستانه و خانواده‌‌های حمایت‌گر (چنانچه فرد و احساس اش را مورد توجه قرار دهند) مانعی خواهند بود در برابر اختلال افسردگی.


ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

 دنیای سلامت