<!--[if !vml]--><!--[endif]--> <!--[if !vml]--><!--[endif]--> |
|||
مایندفولنس حضور در لحظه است
برخی براشون سوال پیش میاد که به چه دردی می خوره ؟
درون همه ما دو نیرو وجود داره نیروی شفا و نیروی تخریب گری که بر اثر آسیب ها و تروماهای دوران کودکی درونمون رشد کرده و در بزرگسالی هم دست از سرمون بر نمی داره این نیروی تخریب گر درناخودآگاه ما زندگی می کنه بدون اینکه بدونیم در همه کارهای روزمره مون حضور فعال داره و کارشکنی می کنه رابطه هامون رو تخریب می کنه ، برای رسیدن به اهداف مان ناخودآگاه مانع ایجاد می کنه و...... مایندفولنس کمک می کنه ردپاهای این نیروی تخریب گر رو شناسایی کنیم آگاهانه بهش نگاه کنیم و از سویی دیگه نیروی شفای درونمون ببینیم و بهش قدرت ببخشیم. قرار نیست مایندفولنس تمام مشکلات حل و معجزه کنه .
با مایندفولنس می تونیم انتخاب کنیم کدوم بخش درونی مون رو تغذیه کنیم و احساس و افکار تخریبگر رو مشاهده و با ملایمت رها کنیم و دیگر بنده عادات ،افکار و احساسات منفی نباشیم و با آگاهی انتخاب و زندگی کنیم و آرامش و تجربه کنیم .
مایندفولنس به ما یاد می ده ما از ذهن مون جدا هستیم . ذهنی که ما رو یا به آینده می بره یا به گذشته زمانی که به آینده مون فکر می کنیم نگران و مضطرب می شیم که خدای نکرده رخدادهای بدی در انتظارمون باشه و یا زمانی که به گذشته فکر می کنیم غمگین شده و هر دوی این افکار ما رو افسرده می کنه . مایندفولنس کمک می کنه در لحظه زندگی کنیم و در لحظه احساس آرامش داشته باشیم . و ذهنمون رو که پر شده از افکار جور واجور رها کنیم و آرامش رو درونمون تجربه کنیم .
ستاره حمیدی روان درمانگر پویشی
****
mbsr0@
برف در تابستان اندیشه های انسانی پر از درد، امید، رنج، تنهایی، و شادکامی است که بر اثر پرورش بهوشیاری وتمرین نظاره گری خود و زندگی، درکی بس ساده و عمیق یافته است. اندیشه های این کتاب محصول بهوشیاری وی در فرهنگی متفاوت از ماست، اما درکی انسانی و خواندنی دارد. واگویی خردی است که با بهوشیاری هر انسانی در زمان و مکانی متفاوت قرابت دارد. گزیده گویی هایی موضوع محور است و گاه چنان ساده می نمایند که ارزش برخی از آنها را تنها ذهنی می یابد که بهوش است و از رویدادهای ساده زندگی بر اثر پیچیدگی های غامض واکنش های ذهنی به سادگی گذر نمی کند. ذهنی که ساده را با سطحی اشتباه نمی کند و به جای پرورش اندیشه، در تکاپوی تیزکردن و تداوم بخشی نظاره گری و بهوشیاری است. از این رو نیازی به مطالعه کتاب از آغاز تا انتها نیست زیرا زنجیره ای از اندیشه های مستدل و مستند در آن یافت نمی شود. می شود هر صفحه آن را باز کرد و خواند و سادگی، عمق، و خردمندی تأملات انسانی را در سایه حفظ و تداوم بهوشیاری مشاهده نمود.
کتاب برف در تابستان
ترجمه نیما قربانی
میدانید چیست؟
وقتی کار به اینجا میرسد، هر جا که بروی مقصد همانجاست. هر چه که انجام دهی، همان چیزی بوده که نهایتاً باید انجام میدادی. به هر چه که هماکنون فکر میکنی، همان چیزی است که در ذهنت بوده. هرچه تا کنون برایت رخ داده، دیگر رخ داده است. مسئلة مهم این است که چطور میخواهی با آن برخورد کنی؟ به عبارت دیگر «حالا چه کار باید کرد؟»
خوشتان بیاید یا نه، این لحظه همان چیزی است که باید واقعاً رویش کار کنیم. با این حال همة ما خیلی راحت طوری زندگی میکنیم که انگار برای لحظهای فراموش میکنیم که اینجا هستیم، همانجا که پیش از این بودهایم، و در وضعیتی هستیم که در آن قرار داریم. در هر لحظه خود را در دو راهی اینجا و اکنون گرفتار میبینیم. اما زمانی که ابرهای فراموشی بر فراز آنجا که هماکنون حضور داریم می آید، در همان لحظه گم میشویم. «حالا چه کار باید کرد؟»
مهم نیست دانشمندان و فیلسوف های مثل سارتر، شوپنهاور، نیچه، راسل، دکارت و...... . چی میگن در واقع فقط یک چیز مهمه ما الان هستیم.
و ما فقط یه رهگذریم مثل تمام آدمای که از ابتدای خلقت بوجود اومدن، ما هم مثل اونا اومدیم و می ریم، کجا نمی دونم.....
فقط اون چیزی که توی دستامون داریم همین الانه، زمان حال و بقیه هیچ .....
گاهی مشکلات زندگی برامون شکل مصیبت پیدا می کنه کافی توی لحظات سخت زندگی فقط بیاییم بیرون از کالبدمون و خودمون ببینیم که چقدر توی این دنیا کوچیکیم و چقدر مصیبت مون ناچیز به نظر می رسه و با نگاه به اون مسئله دردناک متوجه می شیم بخش عظیمی از حس دردناک بودن اش زاییده افکار خودمون هست. نگرانی های اتفاق های که ممکنه در دقیقه ها، ساعت ها، روزهای دیگه رخ بده که ممکنه هیچ وقت اتفاق نیفته.
غم روزها و خاطراتی که به سختی به دوش می کشیم
همیشه می گن واقعیت ها تلخه و من بهش اعتقاد دارم،مثل واقعیت هایی از قبیل از دست دادن چیزهایی که دوست شون داریم، از دست دادن آدمهایی که نیمی از وجودمان هستن و بهشون عشق می ورزیم، ناکامی های حاصل از نرسیدن به خواسته ها و آرزوها ......
همه و همه این دردهای حاصل از واقعیت های تلخ زمانی التیام پیدا می کنه که ایمان داشته باشیم به اینکه روزها می گذره و روزای سخت به خاطره ها می پیونده و ما فقط الان رو داریم و الان باید کاری کنیم، کاری که قلبمون آروم بگیره.......
شاید اون کار پذیرفتن شرایط و تلاش برای بهتر کردن شرایط اکنون باشه این تنها چیزی هست که کمک می کنه توی خودمون و .... غرق نشیم و تلاش کنیم برای بودن.