ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/
ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/

نارکولپسی چیست؟

علایم و نشانه ها

خواب آلودگی شدید روزانه، از دست دادن ناگهانی هماهنگی ماهیچه، احساس فلج شدن حین خوابیدن یا بیدار شدن و رویایی شدن یا همان بروز توهمات، از علایم و نشانه های بارز نارکولپسی است. افرادی که دچار نارکولپسی هستند ممکن است در هر زمان احساس خواب آلودگی داشته باشند. این افراد بدون اینکه از مرحله اول خواب بگذارند بلافاصله وارد خواب REM می شوند.

محققان بر این باورند که ژنتیک، فعل و انفعالات ناقلان مغزی (فرستنده های عصبی) و بعضی از عوامل دیگر مانند ویروس ها می توانند نارکولپسی شوند. در آمریکا حدود ۲۰۰ هزار نفر به نارکولپسی مبتلا هستند اما از این تعداد فقط حدود ۵۰ هزار نفر در مراکز پزشکی مورد معاینه و تشخیص قرار می گیرند. نارکولپسی اغلب با افسردگی، بی خوابی یا سایر شرایطی که به خواب آلودگی در طول روز منجر می شوند، اشتباه گرفته می شود. آقایان تا حدودی نسبت به بانوان بیشتر تحت تاثیر این نوع اختلال قرار می گیرند. نخستین علایم اغلب در نوجوانی یا پیش از ۲۰ سالگی ظاهر می شود.

نخستین علایم نارکولپسی، نیاز شدید و غیرقابل کنترل به خوابیدن در طول روز است. اغلب پس از ناهار و در زمانی که بدون تحرک هستید یا در یک شرایط کسل کننده قرار دارید، خواب به شما حمله می کند اما در طول تحرک و فعالیت هم ممکن است خواب به سراغ شما بیاید. برای مثال، در حال رانندگی، در حال گفتگو و صحبت کردن با کسی نیاز شدید و ناگهانی به خواب پیدا می کنید، خواب آلودگی بیش از حد، موجب کاهش میل جنسی و یا ناتوانی جنسی می شود. کاتاپلکسی (از دست دادن ناگهانی هماهنگی ماهیچه) دومین علامتی است که به فراوانی دیده می شود. از دست دادن انقباض ماهیچه ها می تواند موجب ایجاد برخی تغییرات فیزیکی شود، از جمله درهم و برهم یا جویده جویده صحبت کردن و بی حال شدن کل جسم که چند ثانیه یا چند دقیقه طول می کشد. اغلب عواطف شدید از جمله خندیدن، عصبانیت، آشفتگی، تهییج شدن، تعجب کردن و یا لذت بردن، عواملی هستند که موجب حمله کاتاپلکسی می شوند. بعضی از افرادی که دچار نارکولپسی هستند، فلج خواب را هم تجربه کرده اند. فلج خواب، ناتوانی برای حرکت کردن، صحبت کردن حین خواب یا بیداری است که به طور موقتی و زودگذر اتفاق می افتد، افراد اغلب در طول فلج خواب حس می کنند که بیدار یا نیمه بیدار هستند. فلج خواب ممکن است چند ثانیه تا چند دقیقه طول بکشد. اگر شما به سرعت وارد مرحله خواب REM شوید ممکن است که نیمه بیدار باشید، وقتی که شما در رویا هستید ممکن است که نیمه بیدار باشید و رویا را با واقعیت ادغام کنید و به خصوص توهمات ممکن است واضح و ترسناک باشند. علایم و نشانه های دیگر شامل مشکل حافظه، خواب آشفته در شب و گاهی اوقات رفتار خود به خودی (ناآگاهانه) است. زمانی که شما کارهای روزمره را انجام می دهید، بدون آگاهی و یا فکر کردن رفتار اتوماتیک از شما سر می زند و یا شما ممکن است آن رفتار را به یاد نیاورید.

تشخیص

پزشک ممکن است یک تشخیص اولیه از نارکولپسی را براساس خواب آ لودگی روزانه شما مطرح کند و برای مطالعات و سنجش بیشتر شما را نزد متخصص خواب بفرستند. برای معاینه و تشخیص نارکولپسی و تعیین میزان شدت آن آزمایش پلی سو منوگرافی صورت می گیرد. در این آزمایش، امواج مغز، حرکت بدن، عملکرد ماهیچه و دستگاه عصبی را در حالی که شما در خواب هستید، مورد سنجش قرار می دهند. همچنین یک آزمایش تاخیر خواب، تعیین می کند که خواب رفتن در طول روز چه مدت طول می کشد. ممکن است از شما خواسته شود که هر دو ساعت چهار تا پنج خواب کوتاه داشته باشید. به این صورت متخصص خواب، الگوی خواب شما را مشاهده می کند. برای درمان نیز اغلب از ترکیب داروها و تطبیق سبک زندگی برای کنترل نارکولپسی استفاده می شود. هدف آن است که آمادگی شما در فعالیت های روزانه از جمله در محل کار، مدرسه و حین رانندگی افزایش یابد. درمان دارویی نارکولپسی با استفاده از داروهای محرک، مواد افینیل و داروهای ضد افسردگی قابل اصلاح است.

تغییر و اصلاح سبک زندگی در کنترل علایم نارکولپسی مهم است. این روش ها عبارت اند از:

خوابیدن و بیدار شدن در یک ساعت مشخص

وقت زیادی را برای خوابیدن در شب کنار بگذارید.

تنظیم برنامه برای ۱۰ تا ۱۵ دقیقه چرت زدن در روز

هر وقت احساس خواب آلودگی دارید، فعالیت خود را متوقف کنید و یک چرت بزنید.

نوشیدن به میزان مناسب چای و قهوه به شما کمک می کند که در طول روز بیدار بمانید.

خوردن غذای سبک در طول روز و اجتناب از مصرف غذای سنگین درست پیش از فعالیت های مهم

با همکاری پزشک خود برنامه دارویی را طوری تنظیم کنید که بتوانید حین رانندگی، بیشترین سطح هوشیاری را داشته باشید

.


ارسال از پریسا عبادی

منابع:روزنامه سلامت و کتاب رهنمودهای سلامت زیستن

 

ادامه مقاله...

زمان خیانت به همسر خود چه احساسی داری؟

نویسنده: جنیس آبراهامز اسپرینگ

مترجم: مرجان فرجی


 برداشت مردان و زنان از رابطهی نامشروع همسرشان با هم متفاوت است و همین تفاوت به نوبهی خود واکنشهای عاطفی مربوطه را تحتالشعاع قرار میدهد. مهم آن است که از کل‎‎گویی بیش از حد بپرهیزیم. چیزی که در مورد عدهای صادق است، ممکن است شامل حال عدهای دیگر نباشد. اما شواهد حاکی از آن است که اکثر مردم لااقل به طور نسبی به روشهای جنس وابسته از خود  واکنش نشان میدهند. آگاهی نسبت به این اجبارهای زیست شناختی و فرهنگی، سوای عدم دقت یا تغییرپذیری آنها، واکنش شمانسبت به رابطهی نامشروع توجیه کرده باعث میشود کمتر احساس حماقت و تنهایی کنید. به علاوه، کمک میکند تا همسرتان بهتر شما را درک کند.


در کل، زنها بیشتر سعی دارند رابطهی زناشویی خود را از نو ترمیم کرده آن را زنده نگه دارند؛ در حالی که مردها تمایل به خاتمهی آن داشته و به دنبال جانشین میگردند. زنها بیشتر به افسردگی روی میآورند و بر سر و روی خود میزنند و به جان خود میافتند؛ در حالی که مردها با گرایش به عصبانیت بیشتر مایلند ـ حتی در رؤیا هم که شده ـ به طور بیرحمانهای به دیگران بپرند و خشم و عصبانیت خود را سر آنها خالی کنند. زنها رابطهی نامشروع همسرشان را بیشتر به بیلیاقتی خود و مردها به عدم کفایت جنسی خود نسبت میدهند. زنها در مورد اهمیت رابطهی پنهانی همسرشان مبالغه میکنند و بهبودی وضع روحی آنها مدت بیشتری طول میکشد؛ در حالی که مردها رنج روحی خود را به مقولات جداگانهای دستهبندی کرده خیلی زود عنان زندگی خود را به دست میگیرند.


تفاوت شمارهی یک:

زنها سعی دارند رابطهی زناشویی خود را حفظ کنند؛ مردها راه خود را کج کرده متواری میشوند.
زنها: «شاید بتوانیم حلش کنیم

مردها: «بیخودی به خودت زحمش برگشتن نده

وقتی همسر زخم خورده یک زن است، احتمال بیشتری وجود دارد که در جهت حفظ رابطهی زناشویی خود تلاش کند. ـ تا اندازهای به این دلیل که فرهنگ به او آموخته است دیگران را خرسند و خود را محروم سازد. یک مرد به این گرایش دارد که از دست رفتهها را از ذهنش حذف کرده و به دنبال جانشین بگردد ـ جانشینی که بتواند عشق و توجهی که خود را لایق آن احساس میکند، نثارش کند. نوعاً، زنها وقتی مرزهای عاطفی خود را مورد تجاوز میبینند، خود را سرکوب کرده زبان به دندان میگیرند یا احساسات خود را مخفی میکنند. آنها که به خاطر حفظ هماهنگی ظاهری تحت فشار قرار دارند، غالباً خود اصیل و ندای درونی خود را که فریاد برمیآورد: «خواستهی من بیشتر از اینهاست» خفه میکنند. اجتماع ما این پیام را ابلاغ میکند که وظیفهی زن ـ و ملاک ارزشمند بودن او از دید خودش ـ آن است که پیوندهای خود را با دیگران حفظ کند. در یک مطالعهی جالب وقتی از دختران حدوداً هشت ساله سؤال شد: «احساستان دربارهی بدرفتاری پسرها با شما چیست؟» خیلی خوب میدانستند که خشمگین میشدند و صراحتاً حرف دلشان را میزدند، اما وقتی همین سؤال برای همین دختران در سن دوازدهسالگی مطرح شد، جواب دادند: «نمیدانم» انبوهی از پژوهشهای مستند و موفق نشان میدهد که هم چنان با بالا رفتن سن، بسیاری از زنان وقتی ناحقی یا بدرفتاری میبینند، کمتر به شم خود اعتماد میکنند. اگر به عنوان یک زن نتوانید تصدیق کنید که خیانت پدر یا مادر به زندگی زناشویی گریبانگیرتان شده و دارد به شما هم لطمه میزند، اگر از این پرهیز دارید که با صراحت و قدرت احساسات منفی خود را بیان کنید، چون بودن در کنار همسر را ترجیح میدهید، اگر از خط و نشان کشیدن و نسق گرفتن میترسید، میتوان گفت خوب تربیت شدهاید.

دلیل دیگری که بسیاری از زنان به دنبال حفظ روابط خود ـ حتی روابط به افتضاح کشیده و درب و داغان خود ـ هستند، این است که به زعم آنان تنها امکانی که پیش رو دارند، زندگی در تنهایی است؛ چیزی که خیلی هم از آن وحشت دارند. در مطالعهی مشهوری که با همکاری دانشگاههای هاروارد و یل در سالهای 1986 در زمینهی ازدواج صورت گرفت، بنت، بلوم و کاریگ با اعلام اینکه مردان مجرد، زنان را در حالتی از وحشت فرو بردند. با این همه، سوزان فلادی بعدها در سال 1991 خاطر نشان کرد که هر چند این آمار بیاندازه مبالغهآمیز است، اما آنها حالتی از هول به ازدواج ایجاد کردند که تا به امروز به قوت خود باقی است؛ به طوری که زنان بر این باورند که شانس ازدواج پس از سن چهلسالگی صفر است.

زنان مطلقه بیش از مردان مطلقه از نظر اقتصادی در تنگنا قرار میگیرند؛ تا حدی به این دلیل که آنان در پرورش بچههای خردسال خود مسئولیت بیشتری قبول میکنند و تا حدی به این خاطر که شوهر سابق آنها احتمالاً بیشتر به پرداخت عوارض اتومبیل بها میدهد تا به اجرای تعهدات حمایت از فرزند خود. زنان مطلقه هم، مثل همهی زنان، بیشتر به اشغال پستهای سطح پایین گرایش داشته در مقایسه با مردان همکار حقوق کمتری دریافت میکنند. همین دلایل واقعبینانه به تنهایی برای توجیه اصرار زنان بر حفظ زندگی زناشویی فعلیشان کافی است.

مردها ـ که عرفاً از نظر مالی تأمین بوده و بیشتر از این بابت خاطر جمعند که همسر دیگری اختیار میکنند ـ به احتمال کمتری همسر به انحراف کشیده شدهی خود را تحویل میگیرند و از آن جا که کمتر اتفاق میافتد خود را بر حسب موفقیت یک رابطه تعریف کنند، غالباً این احساس را دارند که در صورت به هم خوردن این رابطه چیزی از دست نمیدهند. زنان بیشتر دندان روی جگر میگذارند و سوختن و ساختن را ترجیح میدهند، در حالی که مردها فرار را بر قرار ترجیح میدهند و در واقع با از یاد بردن و محو کردن منبع آلام روحی خود، بر ضایعهی خیانت همسر فایق میآیند.


تفاوت شمارهی دو:

زنها زانوی غم به بغل میگیرند و مردها خونشان به جوش میآید.

زنها: «من در مهمترین رابطهی موجود در زندگیام شکست خوردم

مردها: «اگر دستم به معشوق زنم برسد، میکشمش

واکنش زنها نسبت به رو شدن خیانت همسرشان این است که معمولاً بر سروکله خودشان میزنند، در حالی که مردها عصبانی میشوند و بیشتر مایلند حساب رقیب را برسند ـ حتی در ذهن خودشان هم که شده ـ مسببین رنج روحی خود را گوشمالی دهند.

طبق آمار به دست آمده توسط گروه ضربت ملی اتحادیه روانشناسی آمریکا زنها به نسبت دو برابر مردان دچار افسردگی بالینی میشوند. به این دلیل که اولاً زنها بیشتر مایلند نوک تیز انتقاد را به جای دیگران به سمت خود متوجه کنند؛ ثانیاً، زنها بیشتر خود را بر حسب ارتباطشان با دیگران تعریف میکنند و ارزشمند بودن خود را با دوست داشته شدن برابر میگیرند. وقتی رابطهای به روغنسوزی میافتد یا ناکام میماند، یک زن به احتمال بیشتری به افسردگی روی آورده خود را تحقیر شده احساس میکند و این نه فقط به خاطر از دست دادن شوهر، که به خاطر از دست دادن خویش است.

اگر شما یک مرد باشید، بر عکس به احتمال بیشتری خشم خود را متوجه همسرتان یا معشوق او میکنید. مردان پرخاشجو غالباً مجبورند جلوی رفتارهای خشونتآمیز خود را بگیرند؛ اما حتی تیپهای کنشپذیر و درون‌گرا هم در رؤیاهای بیداری خود به «دشمن» حملهور میشوند. به هر حال همین خشم به شما اجازه میدهد خود را قدرتمند و در کنترل احساس کنید و از احساسهای پریشان کنندهای چون شرمساری و خود تردیدی دوری بجویید. بعضی از شما به جای رویارویی با این حقیقت دردناک که دلیل به انحراف کشیده شدن همسرتان ناخشنودی شدید او نسبت به شما بوده است، ترجیح میدهید همسرتان را قربانی سوء استفادهی معشوقی خودخواه بدانید.

تفاوت شمارهی سه:

زنان به عنوان «همسفر راه و شریک زندگی» و مردان به عنوان «معشوق» احساس بیکفایتی میکنند.
زنها: «من به اندازهی کافی خوشایند نیستم. نمیتوانم شوهرم را خرسند کنم

مردها: «آلت تناسلی من زیادی کوچک / بزرگ است. زیادی لفتش میدهم یا زیادی تند میروم. نمیتوانم زنم را ارضا کنم

دیوید باس در مطالعات خود به این نتیجه رسید که زنها بیشتر از درگیری عاطفی شوهرشان با زنان دیگر و مردها بیشتر از درگیری جنسی زن خود با دیگران دچار تشویش خاطر میشوند. او با قرار دادن چند الکترود بر روی سر مردها و زنها متوجه شد که وقتی مردها زن خود را در حال آمیزش جنسی با مردان دیگری تصور کردند، به تعریق افتادند و بلافاصله ضربان قلبشان بالا رفت. وقتی آنها زن خود را در بند عشقی افلاطونی با مرد دیگری تصور کردند، آرامتر شدند، ولی کاملاً به سطح عادی خود برنگشتند. پاسخ زنها بر عکس بود: وقتی بیوفایی عاطفی همسرشان را مجسم کردند، علائم زجر فیزیولوژیک آنها شدیدتر از زمانی بود که آنها را در حالت خیانت جنسی مجسم کرده بودند.

شمای زن احتمالاً خیانت شوهرتان را به وجود عیب یا کمبود خود به عنوان یک انسان ـ و نه صرفاً به کارآیی ضعیف و نامطلوب خود در رختخواب ـ نسبت میدهید. احتمالاً فکر میکنید همسرتان نه فقط برای شهوترانی، که برای «عشق» به زن دیگری رو آورده است و کشش و جذابیت آن زن چیزی فراتر از جذابیت ظاهری بوده است. در نتیجه ممکن است حتی بیشتر از شوهرتان آن رابطه را بزرگ جلوه دهید. وقتی شوهرتان با پافشاری میگوید: «من هرگز زن دیگری را جز تو دوست نداشتم، من هیچ وقت نخواستم پیوند زناشوییمان را از هم بپاشم و این رابطهی لعنتی هیچ ارزشی برایم نداشت»، این حرف به این راحتیها به خرجتان نمیرود و یک خروار وقت صرف میکنید تا موضوع را درک کرده به حرفهایش اعتماد کنید، اما شاید بدتان نیایدکه او را راستگو بدانید.

شمای مرد فکر میکنید زنتان برای شهوترانی به شما خیانت کرده است؛ تصوری که باعث میشود خود را مسدود و از نظر جنسی بیکفایت قلمداد کنید و احتمالاً نسبت به همسرتان یا معشوقش خشونت به خرج دهید. مردها بیشتر مایلند از مقولات غیر جنسی روابط خود (از قبیل مصاحبت و صمیمیت و ) که بیش از هر چیزی مورد توجه همسرشان است ـ چشم بپوشند و زیاد آنها را جدی نگیرند. اگر میخواهید زندگی زناشوییتان را از مهلکه نجات دهید، باید از همسرتان بپرسید در رابطهای که با او دارید، چه کمبودی حس میکند، گمشدهاش چیست و دقیقاً از دست شما چه کار برمیآید که احساس کند دوستش دارید و قدرش را میدانید.

تفاوت شمارهی چهار:

 زنها دائماً در ذهنشان با موضوع کلنجار میروند و مردها سر خود را به چیز دیگری گرم میکنند.
زنها: «نمیتوانم به معشوقهاش فکر نکنم

مردها: «هیچ خوش ندارم دربارهی رابطهی نامشروع او فکر کنم

از آن جا که برداشت زن از خودش با موفقیت او در صمیمیترین روابطش پیوندی بسیار نزدیک دارد، او بیش از یک مرد به وسواسهای فکری دربارهی رابطهی نامشروع همسرش رو آورده و به احتمال بیشتری بر روی فریبکاری و نیرنگبازی همسرش انگشت میگذارد و در این راه تا سر حد حذف هر موضوع دیگری تا حد نبوغ پیش میرود. در این فرآیند، او از دست دروغهای شوهرش بیشتر عصبانی میشود و برای مدت طولانیتری بدگمان باقی میماند. او با مرور فعالانهی جزئیات رابطهی خیانت بار همسرش، مرتباً روی زخم او میکند و جوّ بیاعتمادی را زنده نگه میدارد.

مردها، بر عکس، به جای نشخوار ذهنی دربارهی خیانت همسرشان، وقت بیشتری را صرف درگیری در فعالیتهای جسمانی می‎‎کنند تا خود را مسلط و ورزیده احساس نمایند. ظاهراً مردها بهتر میتوانند ناراحتی خود را حلاجی کرده و ـ اغلب با اختیار کردن جانشینی برای همسر خیانتکار خود ـ گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
آیا این تفاوتهای جنسی واقعاً بر نحوهی واکنش شما در برابر رابطهی غیر مجاز همسرتان تأثیر دارد؟ آیا مثلاً شما مردها میتوانید به اندازهی زنها احساس افسردگی کنید و خود را به باد انتقاد بگیرید؟ یا آیا شما زنها میتوانید مثل مردها مدام ذهنتان را با کارآیی جنسی خود مشغول کنید؟

در پژوهشهای جاری، الگوهای مختص به جنس شناسایی گردیدهاند، اما این بدان معنا نیست که این الگوها کاملاً اختصاصیاند؛ در واقع گاه عکس قضیه صادق است. چه، زنان خیانت دیدهای که خشم خود را با چنگ و دندان به نمایش بگذارند کم نیستند. اوری پید وقتی در دو هزار و اندی سال پیش از این، داستان مدیا را ـ زنی طرد شده که برای انتقامجویی از خیانت شوهرش، خون فرزندان خود و معشوق شوهرش را ریخت ـ قلم میزد، به این موضوع واقف بود. زمان را 2400 سال به جلو بکشید.


به همین نحو، در مورد پاسخ یک مرد خیانت دیده هم خیلی نامعقول و بیمعناست اگر بگوییم هیچ به خیانت همسرش فکر نمیکند و هیچ اقدامی برای بازگرداندن همسرش انجام نمیدهد. هیچ پاسخ منفردی متعلق به یک جنس نیست؛ تفاوتهای جنسی مطرح شده در این قسمت صرفاً به منظور کمک به شما و همسرتان بوده است تا در این لحظات دشوار و غیر قابل تحمل بتوانید دورنمای کاملتری نسبت به رفتارهای یکدیگر داشته باشید. شما چه زن باشید چه مرد، صدمات پیچیده و عمیقی را متحمل شدهاید.

به قول امرسون، موفقیت در این است که بتوانید ضایعهی خیانت همسرتان را از سر بگذرانید و از آن جان سالم به در ببرید. البته تا جایی اقدام تا همین حد کافی است، اما حالا وقت آن است که پا را از این حد فراتر گذاشته شفا پیدا کنید. در شروع این فرآیند، شما همسر زخم خورده، لازم است به خود بقبولانید که پاسخ عاطفی اولیه، یعنی پاسخ افراطی،‌ خود محروم کننده و از روی استیصال شما کاملاً طبیعی و قابل درک بوده است و یا حداقل با توجه به امکانات و همین طور شدت و وسعت لطمهی روحی شما بهترین پاسخی بود که در آن لحظه از دستتان برمیآمد. لازم است برای از دست دادن هویت اصیلتان خود را ببخشید و از درون به بازسازی خود بپردازید. بعلاوه، برای استحکام بخشیدن دوباره به رابطه با همسرتان، لازم است با پاسخ او نسبت به رابطهی نامشروع، بدون توجه به میزان تفاوت آن با پاسخ خودتان، کنار بیایید.

 

بهداشت روانی کودکان


امروزه در رسانه های عمومی و اخبارهای آموزش و سلامتی بسیار از بهداشت روانی سخن به میان می آید و گاه در مسائل آموزشی بهداشت روانی کودکان را مد نظر قرار می دهند حال با توجه به اهمیت این موضوع در جامعه امروزی سوال اینجاست که به واقع بهداشت روانی به چه معنا است ؟ روانشناسان معتقدند :"منظور از بهداشت روانی، سازگاری فرد با محیط اطراف خود می‌باشد، درصورتی که فرد بتواند خود را به راحتی با محیط اطراف تطبیق دهد(سازگار شود)، قابلیتها و توانایی های خود را بروز دهد و فاقد  هر گونه اختلالات عاطفی و رفتاری باشد، " افرادی که  خصوصیات ذکر شده درون شان پایدار باشد دارای بهداشت روانی می باشند .

حال با توجه به اهمیت و ضرورت بهداشت روانی بدیهست برای داشتن جامعه ای سالم باید از بستر خانواده شروع به تربیت فرزندانی سالم از نظر روحی ، روانی و جسمانی نمود . کارشناسان معتقدند والدین در تامین بهداشت روانی کودکان نقش مهمی بر عهده دارند و در مرحله بعد این مسئولیت به مدارس و جامعه ای که کودک در آن رشد و پرورش می یابد محول می گردد. متاسفانه برخی تصور می‌کنند بهداشت روانی مختص افرادی است که حال به هر نحوی دچار مشکلات و اختلالات خلقی و عاطفی هستند فارغ از اینکه بهداشت روانی تمامی انسانها را در بر می گیرد . داشتن روح و روان سالم ضامن سپری نمودن زندگی شاد و آرام می باشد که هر انسانی بدان نیاز دارد.

کارشناسان به منظور برخورد صحیح با فرزندان و تامین سلامت روانی آنان نکاتی را به والدین ارائه می دهند همانند:

داشتن اطلاعات کافی از نیازهای گوناگون کودکان : برای داشتن کودکانی سالم و شاد ضرور است والدین اطلاعات کاملی از نیازهای کودکان داشته باشند مواردی همچون: نیاز کودک به آرامش ، امنیت ، محبت متقابل ، محبت همه جانبه ، تعلق داشتن به یک خانواده و یا گروه همسالان ، تشویق و تحسین به موقع . بدیهست والدین باید تمامی نیازهای جسمی ، روانی و عاطفی فرزندان شان را شناسایی و به تمامی عادات و خلقیات وی شناخت کامل داشته باشند . هر کودکی خلقیات و نیازهای خاص خود را می طلبد تفاوتهای فردی کودکان آنان را از یکدیگر مستثنی کرده و والدین نیز باید بر اساس این تفاوتهای فردی نیازهای کودکان را مورد ارزیابی قرار دهند.

2- در نظر گرفتن مراحل رشد کودک و ویژگیهای هر مرحله رشدی : دوران کودکی دوران رشد و تحول و تکوین شخصیت کودکان است کارشناسان معتقدند دوران کودکی هر شخص آینده وی را رقم زده و شخصیت وی را شکل می دهد با این تفاسیر در نظر گرفتن ویژگیهای رشدی کودک و نیازمندی های وی از نظر جسمی و روحی در هر دوره از رشد ضروری به نظر می رسد برای رسیدن به این منظور والدین باید از تمامی ویژگی های مختلف در مراحل رشدی کودک و توانمندی های ذهنی ، عقلانی وجسمی وی آگاه باشند . نمی توان از همه مادران و پدران انتظار داشت بر تمامی جوانب احاطه داشته باشند به همین علت بهترین راه کمک گرفتن از روانشناسان کودک برای تربیت کودکانی سالم است .

3- انتخاب یک روش تربیتی ثابت و مناسب با توجه به تفاوتهای فردی کودکان نسبت به یکدیگر و رعایت همه جانبه آن از جانب پدر و مادر کمک شایانی به داشتن بهداشت روانی کودکان می نماید . روش تربیتی عاری از تضاد و کشمکش .

4- بررسی دقیق مسائل و مشکلاتی که ممکن است برای هر کودکی رخ دهد اعم از بروز برخی ناهنجاری های رفتاری که اقتضای سنی مراحلی از رشد است که نیازمند داشتن اطلاعات کافی جهت رفع آن بحران می باشد که خود نیازمند همکاری روانشناسی متبحر و کاردان است. به عنوان مثال در برهه از دوره رشدی کودکان تمایل شدیدی به لجبازی دارند در صورتی که والدین نحوه صحیح رودررو شدن با این مسئله را داشته باشند از بحران ها مشکلات رفتاری که می تواند در آینده گریبانگیر فرزندشان گردد جلوگیری می نمایند.

5- تقویت احساس امنیت درون کودک : از موارد بسیار با اهمیت دیگری که روانشاسان تاکید بسزایی بر آن دارند داشتن احساس امنیت است کودک هیچگاه نباید احساس بی پناهی و ناامنی کند، محبت و توجه والدین وخودداری از هرگونه تنبیه شدید اعم از تنبیه بدنی و روانی همانند : تحقیر ، سرزنش، بی اعتنایی، توهین و حمایت همه جانبه والدین از کودک .

4- توجه به خواب کودک : روانشناسان معتقدند زمانی‌که کودک حال به هر دلیلی دچار اضطراب، ترس و یا بدخلقی می‌گردد والدین باید از خوابیدن اش در این حالت جلوگیری کنند قبل از خواب بهتر است کودک را آرام ساخته و وی را با فعالیت ها و سرگرمی های شادی آور درگیر نمود خواب آرام و سالم تاثیر شگفت انگیزی در روح و روان کودک بر جای خواهد گذاشت .

 

 

ستاره حمیدی

 

کارشناس ارشد روانشناسی


 


 

 

تاثیرات روابط معلم و والدین بر روند تعلیم و تربیت


هدف اصلی هر خانواده ای فراهم آوردن شرایط مناسب جهت تعلیم و تربیت عالی و ایده آل برای فرزندان اش است یکی از دغدغه های مهم زندگی والدین به دنبال آموزشگاه و مدرسه خوب گشتن بوده و زمان زیادی را صرف رسیدن به این هدف می کنند . فرزندان در مدرسه نه تنها برای رسیدن به موفقیت های تحصیلی و علمی تلاش می کنند بلکه این خانواده جدید که بیش از نیمی از روز کودکان و جوانان را در بر می گیرد وظیفه پرورش و تربیت بسیاری از اصول انسانی و اخلاقی را بر عهده می گیرد . درکنار تمامی تلاش های والدین برای یک انتخاب مناسب و آموزش عالی برای فرزندان یکی از مسائلی که تاثیر بسزایی در آموزش و پرورش می گذارد ارتباط و تعامل موثر و مستمر والدین و معلمان می باشد . در هر مقطعی فرزندان نیاز دارند والدین و مربیان و معلمانشان را در یک گروه و همراه هم ببینند زمانی که خانواده و معلمان جهت رسیدن به یک هدف مشترک شروع به فعالیت نمایند هیچگاه کودک دچار سردرگمی و پیدا کردن اصول ، قوانین و سخنان ضد و نقیض نمی گردد . بسیار مهم است که اهداف والدین و معلمان در یک راستا قرار گیرد. آیا خواسته والدین از فرزندانشان فقط دریافت نمره عالی است ؟ بهترین بودن فرزندان برای همه والدین مهم و با ارزش است و رسیدن به این مهم فقط در صورتی امکان پذیر است که آنچه به فرزندان آموخته می شود عاری از هر گونه تضاد و سخنان ضد و نقیض باشد.

بسیاری از اختلالات رفتاری نیز از محیط مهد ، مدرسه ، دبیرستان و ... شروع می شود . طبیعی است فرزندان در طی کردن مسیر آموزش به مسائلی برخورد نمایند که خود به تنهایی قادر به حل آن نباشند و یا  این رخدادها سبب بوجود آمدن بسیاری از اختلالات رفتاری در آنان گردد . در این مرحله آنچه که اهمیت دارد همراهی مدام و مستمر معلمان و والدین جهت به آرامش رسیدن فرزندان است. یک تعامل خوب بین پدر و مادر و معلم سبب بهبود کارکردهای دانش آموز می گردد و از بروز بسیاری از تنش ها جلوگیری می کند . کارشناسان آموزشی معتقدند والدین با این نگرش که هدف آنان و معلمان یکسان است به این مسئله نگاه کنند. کارشناسان آموزشی راهکارهایی را برای بهینه شدن رابطه بین معلمان و والدین پیشنهاد می کنند تا در سایه آن آموزش و پرورش کودکان سهل تر  گردد :

با معلم و مشاوران مدرسه مشورت کنید: بهتر است والدین برای رفع مشکلات درسی و یا حتی اخلاقی فرزندان خود با معلمان و مشاوران مدرسه در تعامل بوده و از آنان جهت رسیدن به هدف نظر خواهی نمایند مسلماً زمانی که کادر مدرسه از وضعیت و خصوصیات دانش آموز شان مطلع باشند به خوبی قادر خواهند بود رفتاری مناسب را برگزینند و به کمک خانواده مسائل تحصیلی و یا حتی مشکلات رفتاری را حل و وی را در مسیر صحیح قرار دهند. مسلماً معلمان  و مشاوران راهکارهای مناسب و علمی برای تسهیل روند آموزش و پرورش دانش آموزان دارند که با مشورت خواستن می توان از این راهکارها بهره برد.

-  جلسات ماهانه : مدارس و یا حتی دبیرستان ها جلسات ماهیانه ای را برای حضور والدین در امر آموزش تدارک می بیند . حضور پدر و مادر در این جلسات ضروری می باشد و بهتر است قبل از شرکت در این جلسات با فرزندان نیز صحبت شود و والدین از فرزندان بپرسند که تمایل دارند در این جلسه چه مسائلی مطرح گردد و در پایان جلسات نتیجه به دانش آموزان نیز انتقال داده شود.

-  برقراری رابطه مسالمت آمیز : متاسفانه برخی از والدین در برخورد با معلمان رفتاری نامناسب از خود بروز داده و به گونه ای رفتای می نمایند که گویی معلم و مقابل شان است البته این مسئله در مورد برخی معملین نیز صدق می نماید هیچ گاه نباید فراموش شود ، اصل کار موفقیت فرزندان است  نه مشاجره و حل اختلاف عقاید والدین و مربیان . رعایت احترام دو طرفه از اصول اساسی در برقراری یک رابطه موثر است.

-  پذیرفتن مسئولیت ها : طبیعی است والدین نباید متعهد به انجام اموری شوند که قادر به انجام اش نیستند. به عنوان مثال اگر معلم پیشنهاد میکند والدین در انجام تکالیف ریاضی به بچه کمک نمایند اما به هر دلیلی اعم از نداشتن مهارت ، کم بودن زمان ، حضور نداشتن در منزل و غیره قادر به انجام این کار نیستند باید معلم را در جریان قرار داده و از وی بخواهند از امکانات دیگری که می توانند برای افزایش این مهارت در فرزندشان بهره برند پرس و جو نمایند .

- رسیدن به نقاط مشترک : شایسته است والدین ، معلمان همراه دانش آموز اهداف آموزشی را مد نظر قرار داده و دقیقاً مشخص نمایند از برنامه های آموزشی شان چه می خواهند و چه انتظاراتی از یکدیگر برای رسیدن به هدف شان دارند . زمانی که هر شخصی به مسئولیت هایش آگاه باشد در طی کردن روند آموزش توجیه شده و راحت تر با تغییرات و یا هر روش آموزشی سازگار می گردد.

روانشناسان و کارشناسان آموزشی بر این عقیده اند که مشارکت والدین در امر آموزش و همراهی شان با پرسنل آموزشگاه ها و یا مدارس کمک قابل توجهی به موفقیت دانش آموزان نموده و آنان را در مسیر رسیدن به موفقیت یاری می رساند .

 

 

ستاره حمیدی

 

کارشناس ارشد روانشناسی


 


 

 

آیا کودک من تاخیر رشدی دارد ؟


اکثر زوج‌های جوان پس از ورود نوزاد به خانواده دچار حساسیت‌ها و نگرانی‌هایی در مورد سلامت فرزند خود می‌شوند ، تلاش خود را می‌کنند کودک شان را از تمامی ابعاد بررسی و زیر نظر یک متخصص تائید سلامت نهایی داشته باشند با توجه به بروز برخی مشکلات کودکان در دوره های رشدی برخی دچار کندی و یا تاخیر می‌شوند و این مسئله والدین را آشفته و نگران می سازد . البته نگرانی والدین طبیعی است و بررسی لحظه به لحظه رشد و واکنش های کودک ضروری به نظر می رسد . به عنوان مثال والدین نگران مسائلی همچون : زمان صحبت کردن و به کار بردن آواها و ضمیرها و یا مهارتهای خودیاری همچون ( پوشیدن لباسها ، کفش و.... ) مهارتهای حرکتی (زمان راه رفتن چهاردست و پا رفتن و ....) هستند نباید فراموش کرد تمامی کودکان مراحل رشدی خاصی را طی می‌کنند با توجه به این که تفاوتهای فردی آنان و عوامل ژنتیکی گاهی تاخیرهای را در روند رشد ایجاد می کند. برخی زودتر راه می روند و برخی دیگر دیرتر از موعد مورد نظر و تعدادی ازکودکان بر حسب شرایط محیطی زودتر گام برداشته و عده ای دیگر دچارتاخیر حرکتی هستند بنا بر دلایل متفاوت اعم از ژنتیکی ، مشکلات فیزیولوژیکی و یا حتی فقرمحیطی و کم تحرکی کودک .

طبیعی است نگرانی های والدین باید هر چه سریعتر تحت بررسی و مطالعه قرار گیرد و مشکلات احتمالی به سرعت شناخته شده و راهکارهایی جهت پیشگیری و یا روش های درمانی اتخاذ گردد.

روانشناسان و پزشکان تاخیر در رشد را اینگونه تعریف می‌کنند : "هنگامی‌که کودکی نتواند در محدودی زمانی نرمال به مرحله خاصی از رشد دست یابد " این تاخیر می‌تواند در یک یا چند زمینه باشد : مهارتهای حرکتی ضعیف یا درشت (مثل پریدن و چیدن بلوکها)؛ مهارتهای ارتباطی و زبانی (صحبت کردن و درک مطلب)؛ مهارتهای خودیاری (مثل توالت رفتن و لباس پوشیدن)؛ و مهارتهای اجتماعی (مثل برقراری ارتباط چشمی و بازی کردن با دیگران) و....

کلیرلرنر متخصص‌رشدکودک معتقد است:«باید به خاطر داشته باشیم علیرغم پیشرفت نوعیِ رشد در‌سیری معمولی وصعودی، کودکان با سرعتهای متفاوت و به طرق مختلف رشد می‌کنند» به عنوان مثال یک کودک 25 ماهه ممکن است به دلیل کنجکاوی زیاد مهارتهای حرکتی اش بالا باشد ولی بدلیل بی علاقگی به نقاشی نتواندبه راحتی خوب نقاشی کند در این زمینه لرنر می گوید : «آنچه اهمیت دارد رشد رو به جلوی کودک در همه زمینه ها است.»

همانطور که ذکر شد بسیاری از والدین نسبت به سنی که کودکشان مهارتهای حرکتی همچون راه رفتن و از پله بالارفتن را بدست می آورد، اینکه آیا زودتر از موعد کودکشان موفق به راه رفتن شده است یا دیرتر برایشان دارای اهمیت ویژه ای می باشد نباید فراموش کرد حساسیت بیش از حد نسبت به این موارد سبب نگرانی و اضطراب مداوم والدین می‌گردد برای داشتن آرامش بهترین راه این است که با مراحل رشدی کودکان تا حدودی والدین آشنا بوده و در این مسیر کتابهای راهنما کمک فراوانی به پدر و مادرهای جوان می کند. بدیهیست آشنایی با دروه های رشدی و خصوصیاتی که در هر دوره کودکان کسب می نمایند تاثیر بسزایی در آرامش والدین خواهد داشت.

برای بسیاری از والدین سوال برانگیز است که علل تاخیر رشدی کودکشان چه می تواند باشد بررسی ها نشان داده است برخی اوقات تاخیر در رشد علت پزشکی دارد همانند زایمان زودرس ویا مسائل ژنتیکی حتی بیماری شدید و تصادفات و در مواقعی تاخیر زبانی و کلامی ممکن است ناشی از اختلال شنیداری یا مشکلی در حنجره، گلو یا حفرههای دهان یا بینی باشد و یا مشکلات مربوط به « برقراری ارتباط » ممکن است در اثر مشکل سیستم مرکزی اعصاب ایجاد شده باشند. با این تفاسیر اغلب اوقات هیچ دلیل پزشکی برای توضیحِ تاخیر در رشد نمی‌توان ارائه داد.

همان‌طورکه ذکر شد نباید در این زمینه حساسیت بیش از حد به خرج داد اما داشتن دقت نظر الزامی است و والدین با درنظر گرفتن رفتارهای کودک و در صورت ایجاد نگرانی نسبت به واکنش های کودک باید هر چه سریعتر به پزشک مراجعه کنند برای بررسی کافی است مراحل زیر را مد نظر قرار دهند:

-         از حس خود کمک بگیرید : والدین بهتر از هر کس دیگر کودک خود را می شناسند و به خوبی بر عادات وی واقف هستند و هر واکنش ناآشنا را به سرعت شناسایی می کنند.

-         یادداشت برداری از ملاحظات تان پیش از قرار ملاقات با پزشک مفید است : تمامی آنچه به نظر والدین عجیب و یا باید بررسی شود بهتر است به محض رویت مکتوب شود تا موردی از چشم دور نگه داشته نشود.

به سوالات ذیل پاسخ دهید :

-          آیا چیز به خصوصی در راه رفتن یا حرف زدن کودک غیر طبیعی است؟

-          آیا به نظر می رسد مرحلهای از رشد را که باید زودترها از آن می گذشت جا انداخته شده است ؟

-          آیا نشانهای خاص از تاخیری فیزیکی یا تاخیر در زبان آموزی و ارتباطات مشاهده می کنید ؟

-         آیا  کودک در بازی با همسالان رفتارهای غیر طبیعی از خود بروز می دهد؟

-         آیا کودک قادر به سازگاری با همسالان خود در هر دوره زمانی می باشد ؟

-         آیا کودک به میزان طبیعی خوابیده و یا گریه می کند؟

پس از پاسخ به این سوالات در صورتی که احساس نگرانی در والدین پابرجا بود بهتر است هرچه سریعتر کودک را به پزشک خودش ارجاع داده و در صورت لزوم با تجویز پزشک یک کاردرمانگر و گفتاردرمانگر مهارت های کودک را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهند .

 

 

ستاره حمیدی

 

کارشناس ارشد روانشناسی


 


 

عزیزم با دقت بنویس

 

در قرن حاضر در حالیکه تکنولوژی به سرعت پیشرفت می‌کند و هرلحظه نیاز به آگاهی وتعلیم و تربیت صحیح بیشتر احساس می شود . اساسی ترین مسئله ای که ذهن کارشناسان  را به خود مشغول کرده تعلیم و تربیت می باشد بویژه تعلیم و تربیت پایه و ابتدایی‌که زیر بنای آموزش کودکان در سنین بالاتر می باشد پایه ای که اگر محکم و استوار سازماندهی شود می توان نتایج مطلوب آن را در  دوره ها ی بالاتر به وضوح مشاهده کرد .

اکثر دانش آموزان ما در مقطع ابتدایی زمانـی که برای اولین بار مداد به دست می گیرند به  مشکلی بر می‌خورند که والدین و معلمان را سخت برآشفته می کنند، مشکلی که با کمی درایت و تلاش مستمر می‌توان آن را حل کرد و نگرانی والدین را از میان برد. نارسایی نوشتاری گزینه ای است که اکثراً باعث درگیری بین والدین و کودک می شود و منجر به بوجود آمدن چرخه ای معیوب می گردد از یک سمت فشار معلم بر کودک  برای درست نوشتن و به دنبال آن ناتوانی کودک و از سوی دیگر فشار والدین و استرس و تنش زیاد کودک که منجر به بیزاری و افت تحصیلی وی می‌گردد . مسئله مهم این است، اصلاً  نارسانویسی چیست ؟

نارسانویسی عبارتست از کج نویسی و راست نویسی بیش از حد _ پرفشار نوشتن در صورتی که بر اثر این فشار برگه پاره شود که این مورد خود می تواند علل متفاوتی داشته باشد از جمله اضطراب و استرس درونی کودک، کم رنگ نویسی و ناخوانا نویسی- زاویه دار بودن متن  به مقدار زیاد و یا نامرتب بودن بیش از حد و فاصله گذاری غیر منطقی بین لغات و کلمات و یا وارونه نویسی . *

مشکل نارسانویسی از سن 7 سالگی به بعد خود را نشان می دهد یعنی دقیقا زمانی که کودک شروع به یادگیری می کند و سعی می کند اندیشه خود را به رشته تحریر درآورد ، در صورت عدم درمان به مرور زمان مشکلات بیشتری برای ایجاد می شود .

بیشتر وا لدین در مقطع  ابتدایی نگران بدخط بودن فرزندشان هستند و می هراسند که مبادا این بد خط نویسی تصحیح نشود و همچنان در سالهای بعد همراه فرزندشان باشد.

اهمیت بررسی به این مسئله تا حدی است که نارسانویسی و بد خط نوشتن منجر به حذف نمره از دانش آموز  و افت تحصیلی وی منجر شده و در نهایت ضربه روحی به کودک، بتدریج کودک می پذیرد که قادر به انجام تکالیفش نمی باشد و خود به این باور می رسد که تفاوتی بین وی و همسالانش هست .

همچنان که می دانید اهمیت درست نوشتن یا خوانا نوشتن به گونه ای که قابل خواندن برای دیگران باشد کاملاً روشن و آشکار است . *

برخی اوقات بدخط نوشتن بدلیل اضطراب درونی کودک ،  فشار بیش از حد والدین برای انجام تکالیف است و یا بی دقتی کودک برای هرچه سریعتر به پایان رساند تکالیف و بازی کردن است ، زمانی این نارسایی تا حدی شدید است که نیاز به بررسی های دقیق و زیرکانه دارد . در واقع زمانی می توانیم به کودکی بگوییم که دچار نارسایی نوشتاری می باشد که کودک بهره هوشی طبیعی داشته باشد و از نظر حواس بینایی، شنوایی سالم و دارای امکانات محیطـی و آموزشـی نسبتاً مناسبـی باشد و دیگر اینکه دچار مشکلات عاطفی نباشد ولی نارسایی اش منجر به افت تحصیلی گردد.

برخی والدین زمانی که  با مشکل بدخط نوشتن فرزندشان روبرو می شوند کودک را تحقیر و سرزنش می‌کنند در این مرحله بدترین اقدامی که می توانند انجام دهند مقایسه کودک با همسالان خودش می باشد. والدین برای اینکه نتیجه بهتری بگیرند و نمرات کودک را افزایش دهند برنامه ای برای کودک تهیه می کنند  و در آن مقدار تکالیف کودک را افزایش می دهند و از وی می خواهند از روی کلمه ای بارها رونویسی کند تا کلمه را یاد بگیرد  و یا ازتکنیکهای قدیمی که هنوز هم برخی معلمان و والدین استفاده می کنند که با کلمه یک جلمه بسازد و روشهای دیگری که سالیان دراز در مدارس ما از آن استفاده می شده . به نظر شما این تکنیک ها مناسب اند یا خیر؟ آیا با این روش می توان مشکل نوشتن کودکمان را حل کنیم ؟ و یا نصیحت، تحقیر و سرزنش و یا حتی مقایسه کردن کودک با همسالانش نتیجه مثبتی در پی خواهد داشت؟  از همه مهمتر تا چه زمانی می توانیم با این روش پیش رویم ؟  و یا اینکه راه آسانتری برای آموزش کودکمان نیست ؟

سرزنش فرزندمان نه تنها به او کمک نمی کند بلکه حس حقارت کم بینی را به وی انتقال می دهد، گاهی والدین برای اینکه نتیجه بهتری بگیرند سعی می کنند با در نظر گرفتن جایزه و یا تهدید به تنبیه کودک ر ا وادار به درست نوشتن تکلیف کنند بی خبر از اینکه با این روند استرس و اضطراب درونی کودک را دو چندان می کنند . از یک جهت استرس اینکه زیبا بنویسد تا زودتر جایزه را بگیرد و یا اینکه ( نکنه نتواند از عهده این کار برآید و پدر و مادر تنبیهش کنند) با این تکنیک در واقع ما به کودکمان یادآور می شویم بدون تنبیه و یا جایزه به تنهایی قادر به انجام  کاری نمی باشد .

برای حل این مشکل تنها کاری که والدین می توانند انجام دهند این است که در مرحله اول برای فرزندشان  محیطی آرام و بدون تنش ایجاد کرده و با یک متخصص مشورت کرده و به کمک متخصص علل این نارسایی را پیدا کرده و سعی رفع و درمان آن نمایند .

 

                  ستاره حمیدی              

کارشناس و درمانگر اختلالات یادگیری

                                                                       


 

منابع :

-       کتاب اختلال های یادگیری مصطفی تبریزی *

-       اینترنت

( چاپ دنیای سلامت 1387)