ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/
ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

ستاره حمیدی - روان درمانگر پویشی

درمانگر اختلالات اضطرابی - افسردگی - وسواس و..... http://setareh-hamidi.ir/

سبک عاشقی شما چیست ؟ ریشه دلبستگی های تان کجاست ؟


سبک عاشقی شما چیست ؟ ریشه دلبستگی های تان کجاست ؟

همانطور که سبک های عاشقی گوناگون وجود دارد . الگوهای مختلف تعلق و دلبستگی  که ریشه در کودکی دارند

در شکل گیری محتوای عشق و تعیین کیفیت آن نقش بازی می کنند . ما درس عشق را از والدین خود می آموزیم و بعدها این درس را به 

شرکای عشقی خود پس می دهیم . 

چهار الگوی دلبستگی با تعلق توسط روانشناسان مورد شناسایی قرار گرفته است . این الگوها عباترند از :

الگوهای ایمن - دل مشغول - بیمناک و طرد کننده ..........

تاثیر خطاهای شناختی بر روابط زوجین

خطای شناختی چیست ؟


افکاری که به صورت خودکار پدید می آیند و حالت منفی دارند ، به افکار خودآیند منفی معروف هستند و به اصطلاح به آنها خطاهای شناختی می گویند.در خطای شناختی انسانها ذهن یکدیگر را می‌خوانند، یا تلاش می‌کنند احساسات و عقاید آنها را حدس بزنند و مهم اینکه به حدس خود اعتقاد کامل دارند و این در حالی است که توانایی حدس قطعی را ندارند و مستندی بر صحت و سقم گفته های خود ارائه نمی دهند در این حالت افراد بیشتر از کلمه " حس می کنم " و یا " فکر می کنم " استفاده می کنند. به عنوان مثال " حسم به من می گه من را دوست ندارد " در واقع برخی زوجین بنابر احساس های کاذب دست به پیش گویی و بعد از آن عمل می زنند و تنها بر اثر تحت تاثیر قرار گرفتن احساسات بی پایه و اساس دست به اقداماتی می زنند و رفتارهایی بروز می دهند که زندگی مشترک شان را به مخاطره انداخته و روابط زناشویی شان را تحت تاثیر قرار می دهند .

بسیاری از افسردگی ها، بی قراری ها ، رقابت های ناصحیح ، خشونت و پرخاشگری ها و رفتارهای غیرعادی افراد مرتبط با خطاهای شناختی است . عدم اطلاع از خطاهای شناختی ورطه ای بسیار خطرناک و سهمیگن است و آگاهی از این خطاها برای زوجین و تمامی افراد لازم و ضروری به نظر می رسد . در ذیل چند نمونه از خطاهای شناختی که زندگی زوجین را به مخاطره می اندازد به خلاصه ذکر می گردد :

-         ذهن خوانی : ساختن فرضیاتی در مورد افکار ، احساسات و انگیزه های شریک زندگی و بیان آن ، یکی از خطاهای شناختی اکثر زوجین است در این حالت فرد تلاش می کند افکار، احساسات و تمایلات شریک زندگی اش را به صورت منفی حدس بزند و پیشگویی کند به عنوان مثال من می دانم تو داشتی فکر می کردی که من چرا این کار را انجام دادم و باید به جایش طور دیگری رفتار می کردم . و یا " تو از اول هم قصد ات این بود که به مسافرت نرویم " ذهن خوانی و پیش گویی یکی از شایع ترین و آسیب رسان ترین خطاهای شناختی زوجین است و تاثیر مخربی بر روابط زن و مرد بر جای می گذارد .

-         باید همیشه در همه مسائل با هم توافق داشته باشیم : یکی از اساسی ترین خطاهای شناختی زنان و مردان است مخصوصاً زنان و مردان جوان که به تازگی زندگی مشترک شان را شروع کرده و یا قصد شروع یک زندگی را دارند این افراد تصور می کنند درک متقابل به معنای نداشتن اختلاف نظر و سلیقه است و زندگی زمانی خوب و ایده آل است که هیچ تفاوتی با یکدیگر نداشته و علایق و سلایق مشترک داشته و سریع به تصمیم گیری مشترک که دو طرف راضی باشند برسند . طبیعی است افرادی که اینگونه فکر می کنند قادر نخواهند بود زندگی مشترک تشکیل دهند زیرا هیچ گاه دو فرد نمی توانند در تمامی زمینه ها هم سلیقه باشند و در صورتی که تشکیل خانواده دهند بروز هر مشکل پایه های زندگی شان را به لرزه درآورده و روزهای سختی را خواهند گذراند. قرار نیست زوجین بر سر هرمسئله ای با هم توافق داشته باشند و عدم توافق نیز به معنای دوست داشتن یکدیگر نیست آنچه زوجین نیاز دارند احترام به عقاید و سلایق یکدیگر است و عدم تخریب عقاید و سلایق طرف مقابل و پذیرش آن . زمانی می توان زندگی با پایه های محکم داشت که مردان و زنان بیاموزند با وجود تفاوتهایشان به یک نقطه مشترک که آسیبی برای هیچ کدامشان ندارد برسند .

-         همسرم همیشه باید افکار و نیازهای و احساساس های مرا درک کند : این جمله به کرات در کلینیک های روانشناسی شنیده می شود " خودش باید بداند من چه احساسی دارم " " چطور متوجه نشد من ناراحت شدم " و....... برخی زوجین تصور می کنند شریک زندگی شان باید همه چیز را در مورد خواسته ها و علایق شان بداند و اگر نداند بدین معناست که بی توجهی کرده و عشق و علاقه ای در کار نیست فارغ از اینکه زنان و مردان نیاز دارند برای رشد صمیمت در جهت شناخت یکدیگر تلاش کنند و این شناخت به یکباره بوجود نمی آید و مستلزم زمان و روابط سازگارانه و سعی در جهت آگاهی یافتن به نیازها و خواسته های یکدیگر است . طبیعی است که همسر شما نمی تواند پیش بینی کند در ذهن شما چه می گذرد و شما چه خواسته ای دارید و شما هستید که باید به وی آگاهی لازم را بدهید و در مورد اخلاق ها ، سلایق و خصوصیات تان در برهه های مختلف زندگی به وی اطلاعات کافی را بدهید .

-         اگر عاشق من است نباید هیچگاه با من مخالفت کند : متاسفانه برخی زنان و مردان جوان تصور می کنند مخالفت همسر با افکار و عقاید شان به معنای نداشتن عشق واقعی و مخالفت با آنهاست در صورتیکه مخالفت شریک زندگی با برخی عقاید و سلایق است نه با خود شخص . آنچه در اکثر روابط دیده می شود زمانی که اختلاف نظر بین زوجین رخ میدهد آنها به شخصیت یکدیگر توهین کرده و با تحقیر کردن شخصیت طرف مقابل از عقاید خودشان دفاع می کنند اگر زوجین به این آگاهی برسند که اختلاف نظرشان ربطی به شخصیت درونی و عشق شان ندارد و فقط باید در مورد اختلاف دیدگاهها صحبت کنند دیگر به  ماهیت درونی یکدیگر توهین نکرده و تنشی در روابط شان نخواهند داشت . آنچه باید مد نظر قرار گیرد اختلاف نظر و سلایق و خشمگین شدن  زوجین از همدیگر هیچ کدام ارتباطی با میزان عشق و علاقه آنها نسبت به یکدیگر ندارد و در صورت رعایت حدود و مرزها می توان با این تفاوتها سازگار شد .

-         باید همه جا با من باشد : برخی زوجین جوان تصور می کنند ازدواج به معنای جدا نشدن از یکدیگر است و بعد از شروع زندگی مشترک باید همه جا با هم باشند رفتن به میهمانی های خانوادگی گرفته تا دوستانه و یا خرید و ........ طبیعی است هر فردی دنیای خصوصی خودش را دارد و تمایل دارد پس از ازدواج نیز به حریم خصوصی اش احترام گذاشته شود . به عنوان مثال برخی مردان تمایل زیادی به میهمانی های پی در پی ندارند و یا زنان و مردانی که ترجیح می دهند کمتر در گشت و گذارها شرکت کنند و زمان خود را صرف امور مورد علاقه شان کنند و این به معنای تنها گذاشتن و دوست نداشتن شریک زندگی نیست و زوجین باید بیاموزند با تفاوت هایشان کنار آمده و به صورت هوشمندانه راهکارهایی را برای همراهی و ایجاد فضایی راحت برای شریک زندگی فراهم آورند . زندگی مشترک به معنای چسبیده به هم زندگی کردن نیست درست است که باید زوجین همدیگر را حمایت و همراهی کنند گاهی این همراهی فقط جنبه عاطفی و فکری پیدا می کند .

ستاره حمیدی روان درمانگر

شماره تماس : 09126941612

مجله خانواده 1395

سرزنش خود و احساس گناه مادران شاغل


در جامعه ایران، زنان به عنوان نیمی از جمعیت، نقش به سزایی در اشتغال و توسعه جامعه دارند. از این رو پرداختن به مقوله کار مادران شاغل و ارتباط آن با وضعیت سلامت زنان جهت رشد اجتماعی و نظم بخشیدن به محیط خانوادگی امن برای همسر و فرزندان امری اجتناب ناپذیر است. 


یکی از احساسات ناخوشایند شایعی که مادران شاغل به کرات تجربه می‌کنند احساس گناه و سرزنش خود است احساس گناه نسبت به برآورده ساختن توقعات و درخواست های افراد خانواده و کودک شان ،کمتر مادر شاغلی را می‌توان یافت که با دیدن بی قراری و گریه های کودک اش احساس گناه نکند و این شرایط زمانی فشار روانی بیشتری وارد می‌کند که کودک سن کمی داشته و مادر شخصی را در خانواده برای نگهداری کودک اش نداشته و مجبور باشد صبح زود کودک را از خواب بیدار کرده و به مهدکودک بسپارد و یا با دیدن بیماری کودک اش خود را سرزنش کند که " اگر در خانه بودم و از کودکم نگهداری می‌کردم بیمار نمی شد"- "اگر درخانه بودم فرزندم افت تحصیلی نداشت و کمبود محبت را حس نمی‌کرد "و اگر های بیشمار دیگری که با بزرگ شدن فرزندان بیشتر شده و مدام ذهن مادران شاغل را آشفته می‌سازد.
  
مادران شاغل همگی بر این باورند که قادر نیستند وظایف مادری شان را به طور کامل انجام دهند . زنان شاغل در طول هر روز با احساسات متناقض و دردناک فراوانی روبرو می‌شوند اعم از احساس گناه ، اضطراب حاصل از احساس گناه و در پی اضطراب کاهش سطح تمرکز و کارآیی و این نقطه همان جایی است که زنان را در محیط کار دچار چالش های فراوان می‌کند مسئولیت‌های مادرانه و احساسات پیچیده و ناخوشایند از یک سو و از سوی دیگر تعهدات شغلی که باید به نحوی احسنت انجام شود .
 
درست است که تمامی زنان شاغل تمامی این استرس و اضطراب ها را پشت سرگذاشته و انتظارات خانواده را برآورده ساخته و در کنارش فعالیت های اجتماعی خود را نیز پوشش می‌دهند ولی آنچه این میان نادیده گرفته می شود حجم عظیم فشار روانی  و احساسی است که به زنان وارد می شود فشار روانی که اکثر زنان جامعه مان بدان خو کرده‌اند و آن را جزئی از زندگی روزمره خود می پندارند فارغ از اینکه تعارضات ناشی از توقعات خانواده و جامعه، تمایلات و آرزوها و پیشرفت های که از خود انتظار دارند و موانع اجتماعی و شغلی که پیش رو دارند و تلاش برای بهتر بودن در تمامی این زمینه ها به مرور زمان آنها را خسته و فرسوده کرده و منجر به اختلالات روانی شایعی همانند افسردگی در زنان می‌شود. افسردگی و ناکامی زنان بنیان‌های خانواده و اجتماع را متزلزل می‌سازد . رشد جامعه در گرو خانواده ای مستحکم و مادری شاداب و با سلامت روانی است .

 در این میان می‌توان از نامهربانی همه گیر زنان شاغل نسبت به خود یاد کرد همان" سرزنش خود" آنان در برخورد با هر مشکلی در رابطه با امور خانواده و کودک و یا حتی شغلی شان اولین کاری که می‌کنند سرزنش خودشان است . آنچه مسلم است بهترین بودن در هر حیطه ای نیاز به زمان و تمرکز و از همه مهمتر اعتماد به نفس بالا و نگرشی مثبت به کار ، زندگی و روانی سالم دارد . چنانچه زنی احساس کند در رسیدگی به امور خانه و فرزندان موفق نبوده و رشدی در اجتماع نداشته باشد دچار ناکامی شده و دست به سرزنش خود می زند و این زمانی است که احساسات سرکوب شده منفی روز به روز وی را فرسوده تر می سازد و این فرسودگی حاصلی جز مشکلات خلقی و کاهش کارایی و اعتماد به نفس در زندگی فردی و اجتماعی و شغلی نخواهد داشت  .

آنچه زنان شاغل نیاز دارند نگرشی واقع بینانه و مثبت نسبت خواسته ها و اهداف و توانایی شان است . زنان شاغل اولین چیزی که باید به خاطر بسپارند توجه به خود و احساسات شان است چنانچه قادر باشند خود و احساسات شان را شناخته و آن را مدیریت کنند دیگر خود را برای تمامی دغدغه های که ذکر شده سرزنش نمی کنند ، دچار اضطراب و نگرانی و افسردگی نمی شوند و در پی آن به همسر و فرزندان خود نیز می آموزند چگونه احساسات خود را مدیریت کنند و کودکی مستقل پرورش خواهند داد و در فضایی سرشار از سلامت روانی خود و خانواده شان رشد خواهند کرد . 

با شناخت از خود و توانایی های شان قادر خواهند بود مراحل رشد و ترقی را طی نمایند بدون ترس و نگرانی از سرزنش و قضاوت همکاران و مافوق ها و .....

احساسات روش بنیادین فهم دنیاست . آنها به ما می‌گویند چه می‌خوا هیم و چه نمی‌خواهیم ، چه باعث لذت مان می شود و چه باعث رنج مان . آنها  کمک می‌کنند انطباقی عمل کرده و اهدافمان را در زندگی دنبال کنیم و این همان چیزی است که نه تنها زنان بلکه تمامی بشریت بدان احتیاج دارد شناخت خود و احساسات و کنترل صحیح آن جهت دستیابی به اهداف و آرزوها .

 تحقیقات بی‌شماری در خصوص مقایسه کارآمدی زنان شاغل و خانه‌دار در سال‌های اخیر صورت گرفته است که نتایج شگفت آوری داشته اند بر خلاف تصور عامه فرزندان مادران شاغل نه تنها دچار کمبود محبت والدین نیستند بلکه مستقل ترند پژوهش های بهداشت جهانی نشان داده اند تفاوتی از نظر شیوع اختلالات رفتاری ( اختلالات خواب ، بیش فعالی، افسردگی و اضطراب) ما بین فرزندان شاغل و مادران خانه دار وجود ندارد . از سویی دیگر در بررسیهای انجام شده پژوهشگران بدین نتیجه رسیده اند که و اشتغال مادران بر رشد اجتماعی کودکان آنها در سنین اولیه کودکی تاثیر مثبتی دارد نسبت به مادران خانه‌دار و فرزندان مادران شاغل ازعزت نفس بالاتری برخوردارند. 

طی تحقیقات وزارت علوم و تحقیقات فناوری مشخص گردید مادران شاغل بر عکس تصوری که خود و جامعه دارند سبک فرزندپروری مناسب تری (سبک مقتدرانه) را برمی‌گزینند که در آن حمایت کافی از فرزندان، ارائه آزادی، تشویق و تنبیه منطقی، فرزندانشان را در نظر می‌گیرند، برطبق پژوهش‌ها انتخاب این نوع سبک فرزندپروری ناشی از اشتغال و حضور زنان در جامعه می باشد . با توجه به تحقیقات می‌توان گفت اشتغال مادران نه تنها آسیبی به فرزندان نمی رساند بلکه به رشد و پیشرفت روانی و اجتماعی شان نیز می انجامد . 
 


                                                                                                               ستاره حمیدی
                                                                                         کارشناس ارشد روانشناسی و روان درمانگر


منابع : 
- فصلنامه علمی – پژوهشی رفاه اجتماعی ، سلامت روان در زنان شاغل، مهدی حدادی
- فصلنامه بهداشت جهانی ، اشتغال مادران اختلالات رفتاری کودکان
- کنگره بین المللی فرهنگ و اندیشه دینی ، رشد اجتماعی در کودکان دارای مادران شاغل و غیرشاغل ، آزیتا صوفی مطلق
- دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، مقایسه سازگاری، عزت نفس و بزهکاری در بین دانش آموزان مادران شاغل و خانه دار،عاطفه پرویززاده
- وزارت علوم تحقیقات و فناروی ، مقایسه 
شیوه های فرزند پروری مادران تحصیلکرده شاغل و خانه دار ، فاطمه ذاکر زاده

 


سایت زنان نفت 

به همسرتان وابسته اید یا دلبسته

اگر دوستم داشتی حالم رو می پرسیدی


چرا امروز زنگ نزدی از اول هم می دانستم دوستم نداری ؟ اگر دوستم داشتی روزی چند با تماس می گرفتی ؟ الان کجایی ؟ چکار می کنی ؟ این جملات و جملاتی از این قبیل را بسیار از زبان زوج های جوان و یا دختران و پسرانی که دوران نامزدی و آشنایی خود را می گذرانند می شنویم  و حتی تعداد زیادی از زوجین که سالها از زندگی مشترک شان می گذرد نیز هنوز بر این باورند در هر زمان و شرایطی باید از شریک زندگی خود با خبر بوده و تمامی فعالیت های روزمره اش را کنترل کنند به عنوان مثال : حتی در راه بازگشت از محل کار به منزل و یا در طول روز مدام با شریک زندگی خود تماس تلفنی داشته و لحظه به لحظه اعمال و عملکرد اش را جویا می شوند .

تعبیر عده ای از این زوجین بر این اصل استوار است که به دلیل دوست داشتن یکدیگر مدام باید از حال هم با خبر باشند فارغ از این که طی نمودن این رویه شاید در ابتدا و برهه ای از زندگی خوشایند و دلنشین باشد اما به مرور زمان با وجود مشغله های زیاد روزانه این مدل رفتاری آزار دهنده و غیر قابل تحمل می شود و در صورتی که یکی از زوجین نسبت به این مسئله واکنش نشان دهد و به عنوان مثال بگوید : " لازم نیست هر ثانیه به من تلفن بزنی در صورت بروز مشکل و یا خبری خود با شما تماس می گیرم " همین جملات به ظاهر ساده سبب دلخوری طرف مقابل گشته و وی احساس خواهد کرد دلیل این رفتار بی توجهی به موجودیت اش بوده و یا شریک زندگی دیگر همانند روزهای اول آشنایی وی را دوست نمی دارد .

در این هنگام روان شناسان این گونه زوجین را با این سوال رودرو می کنند :" آیا شما دلبسته همسرتان هستید و یا وابسته ؟"

نمی توان توجیه این رفتار را فقط دوست داشتن و دلبستگی دانست بسیاری از زوجین عاشقانه یکدیگر را دوست می دارند اما این عشق دلیل منطقی برای رفتارهای ذکر شده نمی باشد . سوال ذکر شده همسران را به مسیری صحیح هدایت می کند دلبستگی و وابستگی دو مقوله جدا از یکدیگرند ؛ دلبستگی همان معنای دوست داشتن و در درجات بالا معنای عشق ورزی را می دهد و در مقابل اش وابستگی قرار داد . وابستگی به معنای تکیه گاه کردن دیگران .

افراد وابسته بدون حضور فردی که بدان امید بسته اند قادر به انجام کاری نبوده و به مروز زمان اعتماد به نفس خود را از دست داده و همه موجودیت و عزت نفس خود را در فرد و یا شریک زندگی خود می بیند . فرد وابسته هم از نظر احساسی، اجتماعی ، جسمانی و اقتصادی به صورت کامل به شریک زندگی خود وابسته است و قادر نخواهد بود در شرایط بحرانی مستقلاً وارد عمل گردد. وابستگی در واقع جهت رفع نیازهای اولیه و ثانویه است روان شناسان معتقدند : بهتر است زوجین در زندگی مشترک شان دلبسته یکدیگر باشند تا وابسته ، دلبسته یا همان دوست داشتن بی قید و شرط در این صورت  اگر شریک زندگی یک روز پر مشغله را داشته باشد تماس های مکرر سبب آزار وی گشته و حتی اگر نتواند تا برگشت به منزل تماسی حاصل نماید خللی در روابط و میزان عشق ، علاقه دو طرف بوجود نمی آید . در واقع دلبستگی درک متقابل را به همراه خواهد داشت .

وابستگی سبب آزار و رنجش شریک زندگی شده وی را نسبت به رابطه دلزده و سرد می کند از سوی دیگر سبب بوجود آمدن استرس ، اضطراب و نگرانی در فرد می گردد. نگرانی و ترس از دست دادن عشق و محبت شریک زندگی اثرات زیانباری بر روابط و احساسات زوجین باقی خواهد گذاشت .

بهتر است تمامی زوجین این سوال را از خود بپرسند : آیا به واقع دلبسته همسر هستیم و یا وابسته ؟ و با توجه به پاسخ دریافتی روابط خود را گسترش و یا بهبود بخشند .

-         در صورتی که پاسخ وابستگی باشد بهتر است هر چه سریع تر جهت دستیابی به استقلال عاطفی با یک روان شناس و مشاور متبحر صحبت نمایند . وابستگی در هر شرایطی سبب آزار خود فرد و اطرافیان گشته و روابط وی را تخریب می نماید.

-         گاهی ممکن است این مدل رفتاری فرد حاصل اضطراب و نگرانی درونی وی باشد و رفع ریشه این نگرانی رفتار وی را اصلاح نماید در این مواقع روانشناسان بالینی با تشخیص و تکنیک های درمانی کمک بسیاری خواهند کرد.

-         افراد دلبسته هر چند از هم دور باشند نسبت به عشق ، محبت و وفاداری یکدیگر اطمینان خاطر دارند . در صورتی که حتی برای مدتی کوتاهی از یکدیگر دور باشند احساس خطر نخواهند کرد .

                             

ستاره حمیدی